اشك معاویه بر علی(ع)
اشك معاویه بر علی(ع)
در خبر است از اضرار
(كه) گفت : به نزدیك معاویه بودم . مرا گفت :از صفت علی ، ما را بگوی .
گفتم : مرا از این معاف داری ؟ گفت : نه . گفتم : به خدای كه بی خوابی اش
بسیار بود و خوابش اندك . همه اوقات شب و روز كتاب خدای می خواندی ، حجابش
نبودی و به خوش عیشی مشغول نشدی . به خدای كه وی را دیدم در میانه شب كه به
محراب ایستاده بود و برخود می پیچید چون مار گزیده یتململ تململ السلیم و
یبكی بكاء الحزین و می گفت : ای دنیا خود را بر من عرضه می داری یا به من
تشوق می نمایی ؟ سخت دور افتاده ای ! مرا با تو هیچ رغبت نیست و بر تو هیچ
حاجتم نیست ، تو را سه طلاق داده ام كه با توام هیچ رجوع نباشد و می گفت :
آه ! آه ! از درشتی راه و دوری سفر و اندكی زاد. معاویه بگریست و گفت : بس
یا ضرار! به خدای سوگند كه چنین بود علی بن ابی طالب ، امامت و وصیت و عترت
پاك ، وی را بود و بیعت فتح و بیعت رضوان وی را بود. دوست خدای و رسول
بود،حق با او بود و او با حق.
+ نوشته شده در دوشنبه سی ام بهمن ۱۳۹۱ ساعت 20:54 توسط علی
|