ثواب زیارت حضرت فاطمه معصومه علیها السلام

به درستی كه از برای خداوند تعالی حرمی است كه او مكه است، و از برای حضرت رسول صلی الله علیه وآله حرمی است كه او مدینه است، و از برای حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام حرمی است كه او كوفه است، و از برای ما اهل بیت حرمی است كه او قم است. زود است دفن شود در او زنی از فرزندان من كه اسم او فاطمه است:«من زارَها وَجَبت له الجنّة؛ كسی كه زیارت كند او را، بهشت بر او واجب است».

 

در كتاب تحفة المظفریه فی تذكرة اولاد الائمة در شرح اولاد حضرت امام همام موسی الكاظم علیه‌السلام ذكر شده كه در ثواب زیارت حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام مدفونه در قم، چهار حدیث از سه امام وارد شده است.


1 - از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام كه می‌فرماید: به درستی كه از برای خداوند تعالی حرمی است كه او مكه است، و از برای حضرت رسول صلی الله علیه وآله حرمی است كه او مدینه است، و از برای حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام حرمی است كه او كوفه است، و از برای ما اهل بیت حرمی است كه او قم است. زود است دفن شود در او زنی از فرزندان من كه اسم او فاطمه است:«من زارَها وَجَبت له الجنّة(1)‌؛ كسی كه زیارت كند او را، بهشت بر او واجب است»، و در خبر دیگری آمده است: «اِنَّ زیارتها تعادل الجنّة.» (2)

 

2- از حضرت علی بن موسی الرضا علیهماالسلام در جواب سعد بن سعد كه سؤال می‌كند از فاطمه دختر موسی بن جعفر علیهماالسلام، می‌فرماید: «من زارها فله الجنة» (3)؛ كسی كه زیارت كند او را به بهشت می‌رود.

 

3- نیز از آن حضرت است كه می‌فرماید به سعد، از ما نزد شما قبری است؟ عرض می‌كند: بلی، پدر و مادرم به فدای تو باد! فاطمه دختر موسی بن جعفر است؟ می‌فرماید: «من زارها عارفاً بحقها فله الجنة» (4)؛ كسی كه با معرفت و شناخت ایشان را زیارت كند، پاداشش بهشت است.

 

4- حضرت امام محمد تقی علیه السلام می‌فرماید: «من زار عمّتی بقم فله الجنّة» (5)؛ كسی كه زیارت كند عمه مرا در قم، بهشت برای او است.

 

 

پی‌نوشت‌ها:

1- بحارالانوار، ج 48، ص 316 - 317.

2- مفاتیح الجنان، ص 1023؛ بحار، ج 48، ص 317.

3- بحارالانوار، ج 48، ص 316 - 317.

4- بحارالانوار، ج 48، ص 316 - 317.

5- همان، ج 102، ص 265 - 266.

بخش عترت و سیره تبیان

 

 

شرح احوال حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام و امامزادگان شهر قم، تألیف شیخ محمدجواد شاه عبدالعظیمی .

حضرت ولىّ‏ عصر(عج) و زیارت حضرت معصومه علیهاالسّلام

به مقتضاى روایات عدیده‏ اى كه از امامان بزرگوار راجع به فضایل و مناقب حضرت فاطمه معصومه سلام ‏اللَّه ‏علیها و ثواب زیارت آن بزرگوار رسیده است، طبعاً ولىّ‏ عصر، امام زمان ارواحنافداه نیز براى آن بانوى بهشتى احترام و تعظیم فراوان قائلند و از روى همین قراین و شواهد مى‏توان گفت كه آن ولى ‏اعظم خدا نیز به زیارت عمّه بزرگوار خود، حضرت فاطمه معصومه سلام‏ اللَّه ‏علیها اهتمام دارند و مرقد مطهّر وى مورد توجّه، عنایت و الطاف امام زمان علیه ‏السّلام مى‏ باشد.

 

و به همین مناسبت زائران بقعه منوّره از زن و مرد نیز مورد لطف خاصّ امام زمان علیه ‏السّلام مى‏ باشند، زیرا آن حضرت مى‏ بینند كه دلدادگان آل محمّد و شیعیان اهلبیت علیهم ‏السّلام سر بر آستان عمّه گرانقدرشان ساییده و عتبه مباركه و ضریح مقدّس او را مى‏ بوسند.

 

اینها مطالبى بود كه با ملاحظه اخبار و روایات مربوط به زیارت بى‏ بى دو عالم ذكر كردیم. علاوه كه بعضى از مكاشفات و رؤیاهاى صادقه نیز كه براى اهل‏دل و صاحب آن ‏نفوس ‏زكیّه واقع شده، حكایت از همین معنا مى ‏كند.

 

مرحوم آیت ‏اللَّه حاج آقا مرتضى حایرى رضوان‏ اللَّه‏ علیه، فرزند برومند مؤسّس حوزه ‏علمیه ‏قم مرحوم آیت ‏اللَّه ‏ حاج شیخ عبدالكریم حائرى قدس‏ سرّه‏ الشریف در یادداشتهاى خود نوشته ‏اند: من این جریان را كه اهل علم و تحقیق و دقّت در امور، زیارت حضرت معصومه سلام ‏اللَّه ‏علیها را در قسمت بالاسر حرم حضرت فاطمه‏ معصومه سلام ‏اللَّه‏ علیها انجام مى ‏دادند، نمى ‏پسندیدم براى اینكه:


اولاً سلام به حسب اعتبار عرفى باید به طرف آن موجود محترم باشد نه بالاى سر او و رو به قبله، كه جسم مطهّر در طرف چپ واقع مى ‏شود. و تا آنجا كه مى ‏دانم در هیچ‏یك از سلام‏ها به این شكل نرسیده است.

و ثانیاً در خصوص ضریح آن حضرت كه قبر مطهّر انحراف دارد، صورت مطهّر نوعاً در پشت سر واقع مى‏ شود.

 

شبى خواب دیدم كه سه ‏نفر مردمان بیابانى و بیابان‏ گشته كه یكى از آن سه بزرگوار - در عالم خواب معلوم بود كه امام‏ عصر عجّل ‏اللَّه ‏تعالى ‏فرجه‏ الشّریف بود، در پشت سر حضرت، رو به قبله در طرف سر مبارك ایستاده‏ اند و به حسب ظاهر زیارت مى ‏كنند، یعنى معلوم بود كه براى زیارت ایستاده اند، ولى من كلمات آنها را نمى ‏شنیدم.

 

بعداً من به روایت سعد، كه دلیل بر زیارت آن وجود مبارک است مراجعه كردم. دیدم "عندالرأس مستقبل‏ القبلة" دارد؛ یعنى نزد سر و جانب سر، روبه ‏قبله و "فوق الرأس" ندارد كه معنى آن "بالاى سر" باشد. ونزد سر، روبه قبله، باتوجه به عرفیّت سلام كه باید رو به جانب جسد مطهّر باشد منطبق بر همان موضع مى‏ باشد كه در عالم خواب امام علیه‏ السّلام و دو نفر از یاران آن بزرگوار ایستاده بودند. (1)

 

پی نوشت:

(1) یادداشت هاى مرحوم آقاى حایرى، ص 118.

 

بانوی ملکوت ص18

شعر جالب در وصف حرم حضرت معصومه(س)

مجتبی خرسندی از شاعران کشورمان به مناسبت فرا رسیدن سال روز میلاد حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها شعری سروده است.

 

این شعر به شرح زیر است:

 

شیخ می‌آید حرم، گمراه می‌آید حرم

با تمام زائرانش راه می‌آید حرم

 

هیچ فرقی نیست بین زائرانش چون‌که هم

بنده می‌آید حرم، هم شاه می‌آید حرم

 

لحظه ای خالی نمی‌ماند، اگر دقت کنیم

روزها خورشید و شب ها ماه می‌آید حرم

 

خوش به حال شاعری که ساکن شهر قم است

گاه می‌آید حرم، بیگاه می‌آید حرم

 

جمله‌ها بر عکس دنیا می‌دهد اینجا جواب

کوه از شوق زیارت کاه می‌آید حرم

 

گرچه در ظاهر بدی قصد زیارت کرده است

در حقیقت عارف باالله می‌آید حرم

 

هر که می‌خواهد ببیند قطعه ای از عرش را

راه خود را می‌کند کوتاه می‌آید حرم

 

بعد

غزل های منتشر نشده از مشفق کاشانی


عباس کی‌منش متخلص به مشفق کاشانی از تأثیرگذاران در غزل امروز است که بسیاری او را از جریان‌سازان در این زمینه می‌داند. رضا اسماعیلی، از شاگردان و همکاران وی، به مناسبت سالروز اولین تولد او پس از درگذشت دردناکش برای اهل ادب، یادداشتی کوتاه به همراه چند سروده منتشر نشده از او را در اختیار تسنیم قرار داده که به شرح ذیل است:


اشاره:

زنده‌یاد استاد مشفق کاشانی - بدون هیچ‌گونه اغراقی - اعتبار و آبروی غزل معاصر بود، و امروز آثار گرانسنگ و ارجمندش میراثی عظیم و ماندگار برای شعر و ادب پارسی‌ست. وجود پر برکت «غزل - مرد» بزرگی چون او، نشانه باروری و بالندگی شجره طیبه شعر پارسی و سندی روشن بر اصالت و نجابت ادبیات سربلند ما بود. استاد مشفق، به اذعان و شهادت بزرگان ادب امروز، یکی از وارثان امین و بلامنازع گنجینه هزار ساله شعر فاخر و نادر پارسی بود. گنجینه‌ای که با خون دل‌ها و رنج‌ها و ریاضت‌های استخوان‌سوز شاعران عاشق و بلند آوازه‌ای چون فردوسی، مولانا، سعدی، حافظ، خیام و ... از گزند آفات روزگار در امان مانده و به دست ما رسیده است.

استاد مشفق کاشانی در وادی ادبیات با دانش و بینش ادبی گسترده و تجارب ارزنده‌ای که داشت، همچون شب‌چراغی پر فروغ بود که به نو آمدگانی که تشنه زلال روشنی و رستگاری بودند، راه را می‌نمایاند و آنان را از فرو افتادن در دامچاله‌های فرم‌محوری و معناگریزی باز می‌داشت. شاعران هوشمند نسل امروز نیز کسب فیض از محضر آن پیر فرزانه را بر خود فریضه‌ای واجب می‌دانستند و خوشه‌چینی از خرمن او را - به هر بهانه‌ای - مغتنم می‌شمردند، چرا که طالبان صادق حکمت و معرفت و ادب خوب می‌دانند که بزرگانی چون استاد مشفق مصداق بارز مضمون بیت زیراند‌:


صبر بسیار بباید پدر پیر فلک را
تا دگر مادر گیتی چو تو فرزند بزاید  


در سالروز تولد آن عزیز سفرکرده، این چند سطر به قلم شاگردی چون من صرفاً به نشانه عرض ارادت و حق‌شناسی از استاد مشفق بر سینه کاغذ نگاشته شد، وگرنه اگر بخواهیم آنگونه که شایسته و بایسته است از شأن و مقام ادبی و سلوک انسانی استاد سخن برانیم، بدون هیچ‌گونه تردیدی «مثنوی هفتاد من کاغذ شود»، از همین رو با آرزوی غفران و آمرزش برای روح پر فتوح آن عزیز،  با تقدیم چهار غزل جدید که استاد در زمان حیات پر برکت خویش به صورت حضوری در اختیار من قرار داده بود، یاد و خاطره آن غزل مرد بزرگ را گرامی می‌دارم -  یادش گرامی و راهش مستدام باد.

 



  1
پای طلب

فرصتی نیست که امروز به فردا برسیم
قدمی پیش، که تا عرش معلی برسیم

تا حریم حرم یار از این دیر دو در
ره نجستیم که با این دل دروا برسیم

مرغ روح ار ز تن خسته به پرواز آید
بال در بال ملایک به مسیحا برسیم

تا برآید سحر از مشرق خورشید نیاز
آسمان منتظر ماست به بالا برسیم

بخت اگر یار شود، همسفر جنبش رود
فارغ از سیل سیه کاسه، به دریا برسیم

داغ دردی که شرر زد به گلوگاه حیات
عشق گوید که چه نالی، به مداوا برسیم

دیرگاهی است که حیرت‌زده در« لا»ماندیم
خرم آن دم که به دروازه «الّا» برسیم

دل گر از زنگ هوس پاک شد از عرشه قدس
از ثری در شب اسرا به ثریا برسیم

قصه کوتاه، اگر پای طلب دست دهد
می‌توانیم به سرمنزل عنقا برسیم

لختی از خواب عدم، دیده اگر باز کنیم
شاید از لطف تو ای دوست، به طوبی برسیم

دست ما کوته و بر بام بلندت نرسد
رحمتی تا به تو در اوج، خدایا برسیم

10 خرداد 1393

  2
عدل الهی

نگذارید که این سلسله در هم شکند
سیلی از صاعقه خیزد، دژ محکم شکند

مشعل مهر فرو افتد و خاموش شود
آسمان رنگ ببازد، دل آدم شکند

دام تزویر یهودا ره عیسی بندد
تهمت از حیله زند، حرمت مریم شکند

خم شود رایت افراشته دین هدی
خاطر عاطر پیغمبر خاتم شکند

باز کن چشم جهان‌بین که به ترفند دگر
دست ناپاک ستم آینه جم شکند

ما که باشیم که دربند هوس بنشینیم
نخل بالنده باغ از تبر غم شکند

گر به نابودی دشمن به غزا تن ندهیم
صف معراجی ارواح مکرم شکند

باش کز تیغ دلیران وطن روز دفاع
لشکر خصم فرومایه دمادم شکند

تا بود کعبه جان سقف و ستون دل و دین
چه کسی گفت که این کاخ معظم شکند

خرم آن لحظه که با غیرت ابراهیمی
بت فرو ریزد و شیطان مجسم شکند

رشته عدل الهی است که در دست شماست
نگذارید که این سلسله در هم شکند

15 خرداد 93

  3
ضریح گل سرخ

عشق دریای خطر بود، نمی‌دانستم
عطش آتش تر بود، نمی‌دانستم

سر برآرد مگر از معجزه عالم عشق
عقل، آسیمه به سر بود، نمی‌دانستم

بر من و منتظران راه تماشا بستند
پشت این در چه خبر بود، نمی‌دانستم

دستم از کار فرومانده و پایم دربند
چشم من حلقه به در بود، نمی‌دانستم

غیرتم کُشت که در حوصله شب، دل من
خفته در خواب سحر بود، نمی‌دانستم

نخل‌ها زخمی و در خرمن خون شعله‌ورند
داس در دست تبر بود، نمی‌دانستم

نیک در دامِ بَد افتاد، تو می‌دانستی؟
خیر در دامن شر بود، نمی‌دانستم

آن همه گوهر تابان که فرو ریخت به خاک
لختی از لعل جگر بود، نمی‌دانستم

باغ از زایش گلدان سخن خالی و خار
در گریبان هنر بود، نمی‌دانستم

گفتم از بخت برم بهره اگر یار شود
پرده در پرده «اگر» بود نمی‌دانستم

داستانی است که شش گوشه ضریح گل سرخ
قبله اهل نظر بود، نمی‌دانستم

10 تیر ماه 93

  4
طلسم زنگاری

نشد که بی‌تو دمی عقده از گلو بگشایم
زبان بسته دل را به گفت‌وگو بگشایم

حصار زندگی من طلسم زنگاری‌است
کجاست مرد رهی تا به نام او بگشایم؟

به دام تار تن افتاده‌ام خمیده چو موری
چگونه چشمِ رهایی به سمت و سو بگشایم؟

از آن به سلسله گیسویِ تو پیوستم
که راز عاشق سرگشته مو به مو بگشایم

ستیز من به شب و شب‌پرست دانی چیست؟
که در به خانه خورشید آرزو بگشایم

مدد ز شیوه مردی گرفته‌ام، ای دوست
که راه بسته به هر سو به جست‌وجو بگشایم

هوای شوم قفس در نَفَس گره خورده است
چه می‌شود در زندان به های و هو بگشایم؟

گرم خیال تو ای شعر، خیمه زد بر چرخ
هزار پنجره از طاق تو به تو بگشایم

که گفته باغ گل‌آراست تا که دختر گل را؟
به یاد آن گل گل‌بوی سبزه‌رو بگشایم

چو غنچه سر به گریبان نشسته‌ام، هیهات
نشد که بی‌تو دمی عقده از گلو بگشایم

20 شهریور 93

شعری که مشفق در وصف حضرت‌معصومه(س) سرود كه دردت را دوا اينجا، كه رنجت را شفا اينجا

مرحوم مشفق کاشانی که دی ماه ۹۳، دعوت حق را لبیک گفت، اشعار آیینی  و انقلابی بسیاری در کارنامه دارد. «صلای غم» که تضمینی است از ۱۲ بند محتشم کاشانی و "انوار ۱۵ خرداد"، دو اثر به یادماندنی استاد مشفق در این ژانرهای ادبی هستند.
 

اشعار مشفق تلفیقی از اندیشه و عواطف در ظرف شعر کلاسیک است و با وجود اینکه زبان و فرم اشعار وی غالبا سنتی است، اما مضامینی که در شعر استخدام می‌کند هیچگاه کهنه و تکراری نیستند. و البته همین نازک‌بینی و مضمون پردازی‌‌، رگه‌های سبک هندی را در اشعار او به نمایش می‌گذارد و هر چند واژگان قدیمی هستند اما نگاه به آن‌ها از زاویه‌ای جدید برای خواننده لذت بخش خواهد بود.
 

به مناسبت فرا رسیدن ولادت حضرت معصومه (س) غزلی از ایشان با نام "معراج حقيقت" را در ادامه می خوانیم:
 

بر آر از آستين معرفت دست دعا اينجا
به آئين دگر بر آستان كبريا، اينجا

به چشم دل نظر كن بر حريم دختر موسى
كه جان را مى دهد آيينه لطفش جلا، اينجا

مجو از خيل بيدر دان دواى درد بى درمان
اگردرمان دردخويش مى خواهى، بيا اينجا

صداى قدسيان بشنو كه مى آيد به گوش جان
كه دردت را دوا اينجا، كه رنجت را شفا اينجا

بريز اشك نيازى در نمازستان بى خويشى
بر آر ز سوز سينه درد آشنا اينجا

حريم يثرب و بطحاست گوئى مرقد پاكش
كه نور آذين بود چون ساحت اُمُّ القُرا اينجا

فضاى قدس، معراج حقيقت، بزم اَوْ اَدنى
شب اَسرى، فروغ جاودان مصطفى اينجا

بنامْ ايزد، كه خاك پاك او بوى نجف دارد
كه از او مى تراود عطر ِ جان ِ مرتضى اينجا

ترا پرواز خواهد داد تااوج خدا جوئى
ز بام آشنائى، زاده خير النّسا اينجا

برآى از ظلمت هستى، كه خضرآمد به سرمستى
به بوى چشمه سار زندگى بخش ِ بقا اينجا

منم "مشفق" غبارى دامن افشان در هواى او
كه مى جويم رضاى او به تسليم و رضا اينجا

مرغ دلم راهی قم می شود در حرم امن تو گم می شود

مرغ دلم راهی قم می شود
در حرم امن تو گم می شود


عمه سادات سلام علیک
روح عبادات سلام علیک


كوثر نوری به كویر قمی
آب حیات دل این مردمی


عمه سادات بگو كیستی؟
فاطمه یا زینب ثانیستی؟


از سفر كرب و بلا آمدی؟
یا كه به دنبال رضا آمدی؟


من چه كنم شعله داغ تو را
درد و غم شاهچراغ تو را


کاش شبی مست حضورم كنی
با خبر از وقت ظهورم كنی

 


مرحوم محمدرضا آقاسی

شما خوشبختی را در چه می بینید؟ 4 راه برای رسیدن به خوشبختی واقعی

هر فرد بنا به تعریفی که از زندگی دارد خوشبختی را به گونه ای تفسیر می نماید. عده ای خوشبختی را در ثروت فراوان، برخی در مونسی ماندگار، بعضی در عافیت و شماری در سلامتی و ... می بینند.



تمامی افراد در تلاش اند تا بدان چه موجبات خوشبختی ایشان را فراهم می آورد دست یابند. تبعا تعاریف مختلف در تفسیر خوشبختی سبب ایجاد راه هایی متفاوت در دستیابی به آن می شود. بی شک آنان که در زندگی خدا را محور نهاده اند خوشبختی را در غیر از مفاهیم دنیایی تفسیر می نمایند.

 


از دید خداباوران؛ خوشبختی تنها هنگامی محقق می شود که رضایت و خشنودی خداوند را به همراه آورد. از این رو توجه به امور معنوی و تلاش به منظور بهره مندی هرچه بیشتر از معنویات زندگی موجبات خوشبختی فرد را فراهم می آورد. تمسک به روایات منقول از ائمه (علیهم السلام) هدایتگر اعمالی است که به موجب آن خوشبختی رخ می نماید. آنچه در روایات به عنوان اسباب خوشبختی افراد معرفی گشته است شامل:



1. عمل به علم

حضور در جامعه و رو در رو شدن با افرادی که به ظاهر بهره ای از اخلاقیات، شرعیات و انسانیت نبرده اند تعجب بر انگیز است اما نکته ی عجیب تر در این موارد آن است که گاه در پی  معاشرت با این افراد انسان متوجه ی آگاهی های ایشان در زمینه های مختلف شرعی و اخلاقی می شود. در حالیکه به ظاهر و در عمل هیچ نشانی از این امور مشاهده نمی گردد.



علم بدون عمل این اشخاص سبب دوری آنها از انسانیت و اخلاق گردیده است و آنان را به سوی زندگی ناپاک سوق داده است. از اینرو در روایات به این مهم توجه داده شده است و عمل به دانسته ها سبب خوشبختی فرد خوانده شده است. چنانچه از حضرت علی (علیه السلام) روایت شده که فرموده اند: «إعملوا بالعلم تسعدوا؛ به علم عمل كنید، تا خوشبخت شوید .»(1)

 



2. دوری از تن پروری

آسوده خواهی و کسالت فاصله ای است میان انسان و خواسته هایش. ویژگی های این دنیا بگونه ایست که کار و کوشش شرط دستیابی به خواسته ها و اهداف تعریف شده ی افراد است. بدون تلاش اشخاص به آنچه می خواهند دست نمی یابند و این نافرجامی و ناکامی سبب اندوه بی منتهایشان می گردد.



آنکه برای خود قله ای ترسیم نموده تا بدان دست یابد اما پس از گذشت زمان و فرصت ها، بدان چه خواسته دست نیافته است احساس شکست می نماید. این حس تا بدان اندازه در او پررنگ می گردد که از زندگی اش لذت نمی برد و احساس خوشبختی اش از بین می رود. واقعیتی که امیر سخن امام علی (علیه السلام) نیز بدان اشاره نموده اند: «هَیْهَاتَ مِنْ نَیْلِ‏ السَّعَادَةِ السُّكُونُ إِلَى الْهُوَیْنَا وَ الْبَطَالَةِ.»  (2) ؛ چه دور است میان آسایش و تن پرورى و رسیدن به خوشبختى».



3. همنشینی با دانشمندان

بهره مندی از علم و دانش نیازمند دانش اندوزی در محضر دانشمندان است. منش و مرام آنانکه در پی کسب هر چه بیشتر دانش و بهره گیری هرچه تمام تر از فرصت حیاتند؛ متفاوت از آنانی ست که غافل از توشه اندوزی و سرگرم زرق و برق دنیایند.



توجه به قابلیت های شگرف آدمی از یک سو و فرصت کوتاه زندگی دنیایی از سوی دیگر آنان را از پرداختن به امور گذرا و سرگرمی های موقت دنیا باز داشته است. هم نشینی و مجالست با دانشمندان پویایی و تحرک آفرین است و به موجب همین پویایی شخص در تلاش است تا از تمامی فرصتش بهره ی کافی ببرد. دوری از به بطالت گذراندن زمانِ در حال گذر نشاط آفرین است. به همین سبب امیر المومنین (علیه السلام) فرموده اند: « جَالِسِ‏ الْعُلَمَاءَ تَسْعَدْ.» (3) ؛ با علما همنشین شود تا مبارک و نیکو بخت شوی.

 



4. محاسبه نفس

فردی که به بررسی اعمال خویش می پردازد و هر روز در پی آن است تا بیشتر و بیشتر به فرامین الهی عمل نماید از خدایش فاصله نمی گیرد و جایگاه ابدیش را فراموش نمی نماید. چنین فردی از تمامی لحظاتش بهره می گیرد تا با خشنودی پروردگارش؛ موجبات سعادتش را فراهم آورد. او دچار غفلت نمی شود و لذتهای دنیا او را در خود غرق نمی نمایاند. از اینروست که بنا به فرموده امام علی (علیه السلام) این فرد خوشبخت گردیده است « من حاسب‏ نفسه‏ سعد» ؛(4) هركه به محاسبه نفس خود پردازد ، خوشبخت شود».

آنچه ذکر شد پاره ای از مواردی است که به موجب آن سعادت دنیوی و اخروی فرد رقم می خورد و رضایت الهی همراه وی می شود. بی شک تنها در این صورت است که فرد به خوشبختی حقیقی دست یافته است و آنچه دیگران از آن به عنوان خوشبختی یاد می نمایند چیزی نیست جز وهمی باطل. امید که با بکارگیری اسباب خوشبختی زا، خوشبختی دائم و ابدی عجین و همراهمان گردد.



پی نوشت ها:
1- تمیمى آمدى، عبد الواحد بن محمد، غرر الحكم و درر الكلم (مجموموعة من كلمات و حكم الإمام علی علیه السلام)، 1جلد، دار الكتاب الإسلامی - قم، چاپ: دوم، 1410 ق.
2- هلالى، سلیم بن قیس، كتاب سلیم بن قیس الهلالی، 2جلد، ص512، ح9323.
3-همان، ص221، ح4303.
4- همان ص585، ح4744.

امام زین العابدین و مرد دلقك

در مدینه مرد دلقكى بود كه با رفتار خود مردم را مى خندانید، ولى خودش ‍ مى گفت :


من تاكنون نتوانسته ام این مرد ((على بن حسین )) را بخندانم .


روزى امام به همراه دو غلامش رد مى شد، عباى آن حضرت را از دوش ‍ مباركش برداشت و فرار كرد! امام به رفتار زشت او اهمیت نداد. غلامان عبا را از آن مرد گرفته و بر دوش حضرت انداختند.
امام پرسید:
این شخص كیست ؟
گفتند:
دلقكى است كه مردم را با كارهایش مى خنداند.
حضرت فرمود:
به او بگویید: ((ان لله یوما یخسر فیه المبطلون )) خدا را روزى است كه در آن روز بیهوده گران به زیان خود پى مى برند.
 

نامه امام رضا(ع) به عبدالعظیم حسنی و توصیه‌های ایشان به شیعیان

محتوای نامه امام رضا(ع) به عبدالعظیم حسنی و توصیه‌های ایشان به شیعیان

ای عبدالعظیم! سلام گرم مرا به دوستدارانم برسان و به آنان بگو: در دلهای خویش برای شیطان راهی نگشایند و آنان را به راستگویی در گفتار و ادای امانت و سکوت پرمعنا و ترک درگیری فراخوان.

 

  شیخ مفید در کتاب خویش، پیام جامع، آموزنده و جالبی را از امام رضا علیه‌السلام آورده است. امام(ع) این پیام را به وسیله حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) به شیعیان و دوستداران اهل بیت(ع) فرستاده‌اند.

متن پیام این است:

بسم الله الرحمن الرحیم

ای عبدالعظیم! سلام گرم مرا به دوستدارانم برسان و به آنان بگو: در دلهای خویش برای شیطان راهی نگشایند.
و آنان را به راستگویی در گفتار و ادای امانت و سکوت پرمعنا و ترک درگیری و جدال در کارهای بیهوده و بی فایده فراخوان.
و به صله رحم و رفت و آمد با یکدیگر و رابطه گرم و دوستانه با هم دعوت کن، چرا که این کار باعث تقرب به خدا و من و دیگر اولیاء اوست.
دوستان ما نباید فرصتهای گرانبهای زندگی و وقت ارزشمند خود را به دشمنی با یکدیگر تلف کنند. من با خود عهد کرده‌ام که هر کس مرتکب اینگونه امور شود یا به یکی از دوستانم و رهروانم خشم کند و به او آسیب رساند از خدا بخواهم که او را به سخت‌ترین کیفر دنیوی مجازات کند و در آخرت نیز اینگونه افراد از زیانکاران خواهند بود.

به دوستان ما توجه ده که خدا نیکوکرداران آنان را مورد بخشایش خویش قرار داده و بدکاران آنان را جز، آنهایی که بدو شرک ورزند و یا یکی از دوستان ما را برنجانند و یا در دل نسبت به آنان کینه بپرورند، همه را مورد عفو قرار خواهد داد اما از آن سه گروه نخواهد گذشت و آنان را مورد بخشایش خویش قرار نخواهد داد.
جز اینکه از نیت خود بازگردند و اگر از این اندیشه و عمل زشت خویش بازگردند، مورد آمرزش خواهند بود اما اگر همچنان باقی باشند، خداوند روح ایمان را برای همیشه از دل آنان خارج ساخته و از ولایت ما نیز بیرون خواهد برد و از دوستی ما اهل بیت(ع) نیز بی بهره خواهند بود و من از این لغزشها به خدا پناه می برم.

متن حدیث:

بسم الله الرحمن الرحیم
یا عبدالعظیم!
أبلغْ عنّی أولیائی السلامَ وقل لهم: أن لا یجعلوا للشیطان على أنفسهم سبیلاً، ومُرْهم بالصدق فی الحدیث وأداء الأمانة، ومُرْهم بالسکوت وترک الجدال فیما لا یَعْنیهم، وإقبالِ بعضهم على بعض والمُزاوَرة، فإنّ ذلک قربة إلیّ. ولا یشغلوا أنفسهم بتمزیق بعضهم بعضاً، فإنّی آلیتُ على نفسی أنّه مَن فعل ذلک وأسخط ولیّاً من أولیائی دعوتُ الله لِیعذّبه فی الدنیا أشدّ العذاب، وکان فی الآخرة من الخاسرین. وعرِّفْهم أنّ الله قد غفر لمحسنهم، وتجاوز عن مسیئهم، إلاّ مَن أشرک به أو آذى ولیّاً من أولیائی أو أضمر له سوءً، فإنّ الله لا یغفر له حتّى یرجع عنه، فإنْ رجع وإلاّ نُزع رُوح الإیمان عن قلبه، وخرج عن ولایتی، ولم یکن له نصیب فی ولایتنا، وأعوذ بالله من ذلک.

زندگی مبارک حضرت عبدالعظیم حسنی (علیه‌السلام)

حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السّلام ، یکی از شخصیت های بزرگ علمی ، عملی و جهادی است که تاکنون آن گونه که شایسته است ، شناخته نشده است .

 

ویژه نامه زندگی مبارک حضرت عبدالعظیم حسنی (علیه‌السلام)


1. تبار
2. تاریخ تولّد و وفات
3. در ک محضر امامان
4. عظمت علمی
5. تألیفات
6. عظمت معنوی
7. روایات حضرت عبدالعظیم علیه السّلام
8. مهاجرت به ری
9. سبب وفات
10. مدفن حضرت عبدالعظیم علیه السّلام با اشاره پیامبر صلّی الله علیه و آله وسلّم

11. پاورقی

حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السّلام ، یکی از شخصیت های بزرگ علمی ، عملی و جهادی است که تاکنون آن گونه که شایسته است ، شناخته نشده است .

در مقدّمه حکمت نامه حضرت عبدالعظیم علیه السّلام ، موضوعاتی چون : شخصیت خانوادگی، ویژگی های علمی و عملی ، هجرت به شهرری و وفات ایشان در این شهر ، بررسی شده اند. [1]

یک. تبار
تبار حضرت عبدالعظیم علیه السّلام با چهار واسطه ، به سبط اکبر پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم و خاندان وحی می رسد . احمد بن علی نجاشی – که یکی از ارکان علم رجال است -، درباره نسب آن بزرگوار می نویسد :هنگامی که جنازه او را برای غسل برهنه می کردند ، در جیب لباس وی نوشته ای یافت شد که در آن ، نسبش ، این گونه ذکر شده بود : من ابوالقاسم ، عبدالعظیم بن عبدالله بن علی بن حسن بن زید بن علی بن حسن بن علی بن ابی طالب هستم . [2] براساس این نسخه از رجال النجاشی ، در نسب ایشان ، میان وی و امام حسن علیه السّلام ، پنج نفر واسطه وجود دارد ؛ لیکن در نسخه های معتبر این کتاب [3] ، میان «زید» - یعنی جدّ سوّم ایشان – و امام حسن علیه السّلام ، شخص دیگری واسطه نیست . بنابراین ، نیاکان حضرت عبدالعظیم علیه السّلام به ترتیب ، عبارت اند از :

1. عبدالله بن علی
پدر حضرت عبدالعظیم علیه السّلام ، «عبدالله » نام داشت و مادرش ، «فاطمه» دختر عقبة بن قیس بود .[4] عبدالله ، در زمان حیات جدّش «حسن بن زید» متولّد شد و چون قبل از تولّدش ، پدرش «علی» در زندان درگذشت ،جدّش کفالت او را به عهده گرفت .[5]
از عبدالله ، به نقلی ، پنج پسر و به نقلی ، نُه پسر[6] بر جای ماند که یکی از ایشان حضرت عبدالعظیم علیه السّلام بوده است .

2. علی بن حسن
نام جدّ اوّل حضرت عبدالعظیم علیه السّلام ، «علی» و لقب او «سدید»[7] است . وی همراه پسرعمویش عبدالله محض و گروهی دیگر از سادات حسینی ، در دوران خلافت منصور بر ضدّ عبّاسیان قیام کرد . جمعی از آنان و از جمله وی ، دستگیر و به بغداد منتقل شدند . او پس از مدّتی در زندان وفات یافت . [8]

3. حسن بن زید
جدّ دوّم حضرت عبدالعظیم علیه السّلام ، « حسن» نام داشت . وی تنها فرزند پسر زید بود که از بزرگان عصر خودش به شمار می رفته ، و در بین بنی هاشم ، به بخشش ، کَرَم ، سخاوت و خدمت به محرومان ، شهرت داشته است . وی از سوی منصور عبّاسی به ولایت مدینه گمارده شد ؛ ولی پس از مدّتی ، مورد خشم و او قرار گرفت و به زندان افتاد [9] و در سال 168 ق ، در هشتاد سالگی از دنیا رفت . [10]

4. زید فرزند امام حسن علیه السّلام
جدّ سوّم حضرت عبدالعظیم علیه السّلام ، زید فرزند بزرگ امام حسن مجتبی علیه السّلام است . ایشان متولّی اوقاف پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم بوده و به جلالت قدر ، کرامت طبع ، عزّت نفس و کثرت نیکوکاری ، توصیف گردیده است . شاعران ، او را ستوده اند و مردم از هر سو برای برخورداری از فضلش به وی روی می آورده اند.[11] وی در یکصد سالگی ، چشم از جهان فرو بست[12] و در محلّی به نام «حاجز» در چند منزلی مدینه دفن گردید .[13]

نگاهی گذرا به زندگی نامه نیاکان و خاندان حضرت عبدالعظیم علیه السّلام نشان می دهد که این خاندان ، دارای دو ویژگی برجسته بوده اند :
اوّل : مبارزه و پیکار بر ضدّ ستم و سلطه استکباریِ حاکم به جامعه اسلامی، به گونه ای که پدر حضرت عبدالعظیم علیه السّلام در زندان از دنیا رفت و ایشان پدر خود را ندید ، و جدّ ایشان نیز مدّتی در زندان به سر برد .
دوّم : کرامت طبع ، عزّت نفس و خدمت به محرومان . ملقّب شدن عبدالعظیم به حضرت «السیّد الکریم» ریشه در این ویژگی خانوادگی این بزرگوار دارد .[14]

دو . تاریخ تولّد و وفات
تاریخ دقیق تولّد و وفات حضرت عبدالعظیم علیه السّلام مشخّص نیست ؛[15] امّا در برخی از منابع متأخّر ، این گونه آمده است :
حضرت شاه عبدالعظیم که کنیه اش ابوالقاسم و ابوالفتح نیز بوده ، در روز پنج شنبه چهارم ماه ربیع الآخر سنه 173 هجری قمری ، مطابق 25 تیر ماه 158 یزدگردی ، در زمان هارون الرشید در مدینه در خانه جدّش حضرت امام حسن مجتبی علیه السّلام متولّد شده … و پس از مدّت 79 سال و شش ماه و یازده روز قمری عمر ، در روز آدینه پانزدهم شوّال المکرّم سنه 252 هجری قمری ، مطابق سیزده مهر ماه قدیم سنه 235 یزدگردی ، در زمان المعتزّ بالله عبّاسی به سرای آخرت رحلت نمود . [16]
همچنین در برخی از منابع متأخر از کتبا نزهة الأبرار سیّد موسی بَرزنجی و مناقب العترة ی احمد بن محمّد بن فهد حلّی و تاریخ نورالدّین محمّد السمهودی نقل شده که ولادت حضرت عبدالعظیم علیه السّلام پنجشنبه چهارم ربیع الثانی سال 173 ق ، در مدینه و وفاتش در پانزدهم شوّال 252 ق ، بوده است .[17]
گفتنی است با توجّه به این که در منابع کهن و معتبر ، تاریخ تولّد و وفات ایشان ذکر نشده و منابع گزارش های پیش گفته ، شناخته شده نیستند ، این گزارش ها فاقد اعتبارند ؛ لیکن در کتاب شریف الکافی ، از حضرت عبدالعظیم علیه السّلام ، از هشام بن حکم روایت نقل شده است .[18] تاریخ وفات هشام بن حکم ، سال 199 ق ، یا پیش از آن است .[19] و مظنون ، این است که حضرت عبدالعظیم علیه السّلام هنگام نقل روایت ، کمتر از بیست سال نداشته است . بنابراین ، تولّد ایشان باید سال 180 ق ، یا پیش از آن باشد.[20]
همچنین براساس روایتی از امام هادی علیه السّلام که ثواب زیارت قبر حضرت عبدالعظیم علیه السّلام ، همانند زیارت مرقد سیّدالشّهداء علیه السّلام دانسته شده ، باید بگوییم که او در دوران امام هادی علیه السّلام و پیش از شهادت ایشان از دنیا رفته است و از آن جا که دوران امامت ایشان از سال 220 تا 254 ق بوده ، وفات حضرت عبدالعظیم علیه السّلام پیش از سال 254 ق ، اتّفاق افتاده است .
بنابراین ، هر چند بر پایه قراین یاد شده ، احتمال تولّد حضرت عبدالعظیم علیه السّلام در سال 173 ق ، و وفات ایشان در سال 252 ق ، منطقی و معقول است ، با این حال ، اثبات آن نیاز به منبع معتبر دارد .
از سوی دیگر با عنایت به این که به هر دلیل ، چهارم ربیع الثانی ، به عنوان تاریخ تولّد حضرت عبدالعظیم علیه السّلام و پانزدهم شوال ، به عنوان تاریخ وفات ایشان شهرت یافته ، بزرگداشت یاد آن حضرت و تجلیل از مقام معنوی آن بزرگار در روز های یاد شده ، نیکوست. [21]
گفتنی است که در جلسه 628 مورّخ 26/5/1389 شورای انقلاب فرهنگی ، چهارم ربیع الثانی ، به عنوان « روز ولادت حضرت حضرت عبدالعظیم علیه السّلام » جهت درج در تقویم رسمی کشور به تصویب رسید و در تاریخ 18/7/1389 به آستان مقدّس آن حضرت ابلاغ گردید .

سه . در ک محضر امامان
براساس آنچه در تاریخ تولّد و وفات حضرت عبدالعظیم علیه السّلام گذشت ، ایشان دوران حیات پنج امام از امامان اهل بیت علیه السّلام - یعنی امام کاظم علیه السّلام تا امام عسکری را درک کرده است ؛ امّا این بِدان معنا نیست که به محضر همه آنها هم رسیده و یا از آنها سخنی نقل کرده است .
آنچه قطعی و مسلّم است، این است که ایشان محضر امام جواد علیه السّلام و امام هادی علیه السّلام را درک نموده و از آنها احادیث فراوانی نقل کرده که بخشی از آنها در این حکمت نامه آمده اند . همچنین اگر به روایت کتاب الاختصاص منسوب به شیخ مفید اعتماد کنیم، حضرت عبدالعظیم علیه السّلام محضر امام رضا علیه السّلام را نیز درک کرده و از ایشان روایت نموده است [22].
گفتنی است که طبق برخی از نسخه های رجال الطوسی ، حضرت عبدالعظیم علیه السّلام از اصحاب امام عسگری شمرده [23] و در کتاب شرعة التسمیة میرداماد نیز آمده که ایشان محضر امام عسکری علیه السّلام را نیز درک کرده است؛[24] لیکن روایتی از آن امام، از طریق ایشان به ما نرسیده است .

چهار . عظمت علمی
برای اثبات عظمت علمی حضرت عبدالعظیم علیه السّلام کافی است که بدانیم امام معصوم ، مردم را برای حلّ مشکلات دینی و یافتن پرسش های اعتقادی و عملی شان ، به ایشان ارجاع داده است.
صاحب بن عَبّاد در رساله ای که در شرح حال حضرت عبدالعظیم علیه السّلام نوشته ، [25] در توصیف علمی ایشان آورده : ابو تراب رویانی ، روایت کرد که شنیدم ابوحمّاد رازی می گفت : خدمت امام هادی علیه السّلام درسامرّا رسیدم و مسائلی از حلال و حرام از ایشان پرسیدم . امام به پرسش های من پاسخ داد و هنگامی که خواستم از ایشان خدا حافظی کنم به من فرمود :
یا أبا حَمّاد! اَشکَلش عَلشیک شَی ءٌ مِن امرِ دینِک بنا حِیَتِک فَسَل عَنهُ عَبدَالعَظیمِ بنَ عَبدِاللهِ الحَسَنِیّ و اقرِئهُ مِنِّی السَّلامَ .
ای ابو حماد ! هنگامی که چیزی از امور دینی در منطقه ات برای تو مشکل شد ، از عبدالعظیم بن عبدالله حسنی بپرس و سلام مرا به او برسان .[26]
این تعبیر، به روشنی نشان می دهد که حضرت عبدالعظیم علیه السّلام در عصر خود ، مجتهد توانمندی بوده که براساس اصول و قواعدی که از اهل بیت علیهم السّلام در اختیار داشته ، می توانسته دیدگاه های اسلام ناب را در زمینه های مختلف اعتقادی و عملی ، استخراج کند و به پرسش های مردم پاسخ گوید.
بنابراین، ایشان تنها یک محدّث و راوی احادیث اهل بیت علیهم السّلام نبوده است ؛ بلکه از علمای بزرگ خاندان رسالت بوده که پس از معصومان ، توان پاسخگویی به مسائل علمی را داشته و توانمندی علمی اش مورد تأیید و تصدیق امام هادی علیه السّلام قرارگرفته است .[27]

پنج . تألیفات
مرحوم نجاشی درکتاب رجال خود ـ که با موضوع « مؤلّفان شیعه » تألیف شده ـ ، از حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السّلام نام برده و کتاب خطب امیرالمؤمنین علیه السّلام را به وی نسبت داده است.[28]
چه بسا سیّد رضی رحمة الله در تدوین نهج البلاغه از این کتاب استفاده کرده باشد و این کتاب از مصادر اصلی نهج البلاغه باشد ! نجاشی در پایان شرح حال حضرت عبدالعظیم علیه السّلام ، سند خودش را به روایات ایشان ، از طریق استادش ابن نوح ، به حضرت عبدالعظیم می رساند . [29]
شیخ طوسی نیز درکتاب الفهرست خود ـ که موضوع آن ، معرّفی مؤلّفان و مصنّفان شیعه است ـ از حضرت عبدالعظیم نام می برد و می گوید : « له کتاب » . سپس سند خودش را به احمد بن ابی عبدالله برقی می رساند که او از حضرت عبدالعظیم علیه السّلام نقل حدیث می کند .[30]
صاحب بن عباد نیز در احوال حضزت عبدالعظیم علیه السّلام ، عبارت : « له کتاب یسمسه کتاب یوم و لیلة » را آورده است . [31]

شش. عظمت معنوی
مهم ترین نشانه عظمت معنوی و مقامات باطنی حضرت عبدالعظیم علیه السّلام برابری فضیلت زیارت مزار آن بزرگوار ، با فضیلت زیارت سیّدالشهداu است .
شیخ المحدّثین ، صدوق ، از محمّد بن یحیی عطّار – که یکی از اهالی ری است – این گونه نقل کرده که : خدمت امام هادی علیه السّلام رسیدم . ایشان فرمود:«کجا بودی ؟»
گفتم : حسین بن علی علیه السّلام را زیارت کردم . امام هادی علیه السّلام فرمود :
أما إنّک لَوزُرتَ قَبرَ عَبدِالعَظیمِ عِندَکُم کُنتَ کَمَن زارَ الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ علیه السّلام .[32]
بدان که اگر قبر عبدالعظیم را در شهر خودتان زیارت کنی ، مانند کسی هستی که حسین بن علی علیه السّلام را زیارت کرده باشد . 
برای توضیح این روایت و تبیین عظمت معنوی حضرت عبدالعظیم علیه السّلام ، باید موضوعات : فضیلت زیارت امام حسین علیه السّلام و مقصود از برابری زیارت حضرت عبدالعظیم با زیارت امام حسین علیه السّلام و حکمت آن، بررسی گردند .

الف ـ فضیلت زیارت امام حسین علیه السّلام
دراحادیث اهل بیت «علیهم السّلام» ، فضایل ، آثار و برکات فراوانی برای زیارت امام حسین علیه السّلام بیان شده است، مانند : آمرزیده شدن گناهان ، دعای فرشتگان ، دعای اهل بیت «علیهم السّلام» طولانی شدن عمر، افزوده شدن روزی ، زدوده شدن اندوه ، شادی دل ، تبدیل شدن بدی ها به خوبی ها ، تبدیل شدن شقاوت به سعادت ، و برخورداری از حقّ شفاعت .
همچنین در شماری از احادیث، فضیلت زیارت امام حسین علیه السّلام بیشتر از حج و حتّی طبق برخی از احادیث ، ثواب آن، بیش از هزار حج و هزار عمره است.[33]  

ب ـ مقصود از برابری زیارت عبدالعظیم با زیارت سیّد الشهدا علیه السّلام
مسئله این است که براساس حدیثِ یاد شده ، آیا زیارت حضرت عبدالعظیم علیه السّلام به طور مطلق می تواند جایگزین زیارت امام حسین علیه السّلام شود و یا در شرایط خاصّی ، از چنین فضلیتی برخوردار است ؟ در یک جمله ، آیا برابری زیارت عبدالعظیم علیه السّلام و زیارت امام حسین علیه السّلام مطلق است و یا مقیّد ؟
بی تردید، مقصود امام هادی علیه السّلام در حدیث یاد شده ، این نیست که از فضایل زیارت امام حسین علیه السّلام بکاهد و یا در بیان فضیلت حضرت عبدالعظیم علیه السّلام مبالغه نماید .
بنابراین ، در پاسخ به سؤالی که مطرح شد ، می توان گفت : برابری فضیلت زیارت عبدالعظیم علیه السّلام و امام حسین علیه السّلام مقیّد است به فضای سیاسی ویژه ای که پیروان اهل بیت «علیهم السّلام» درآن مقطع تاریخی درآن زندگی می کردند، در زمانی که اختناق شدیدی جهان اسلام را فراگرفته بود و جامعه تشیّع در دوران زمامداری افرادی مانند : متوکّل ، مُعتـّز و معتمد عبّاسی ، سخت ترین دوران های تاریخیِ خود را سپری می کرد.
در چنین شرایطی، امام هادی علیه السّلام به منظور پیشگیری از خطرهایی که از طرف حکومت های وقت ، شیعیان را تهدید می کرد، فضیلت زیارت حضرت عبدالعظیم را با زیارت امام حسین علیه السّلام برابر دانسته است . به تعبیری روشن تر، زیارت حضرت عبدالعظیم علیه السّلام برای کسانی که آمادگی خطر پذیری برای زیارت امام حسین علیه السّلام را داشته باشتند، پاداشی معادل زیارت آن حضرت دارد و حرم حضرت عبدالعظیم علیه السّلام شعبه ای از حرم سیّد الشهدا علیه السّلام است . و این خود ، فضیلتی بزرگ و حاکی از جایگاه بلند عبدالعظیم در نزد اهل بیت «علیهم السّلام» است . و این خود ، فضیلتی بزرگ و حاکی از جایگاه بلند عبدالعظیم در نزد اهل بیت «علیهم السّلام» و عظمت معنوی ایشان است .

ج ـ حکمت برابری زیارت عبدالعظیم علیه السّلام با زیارت سیّدالشهدا
برابری فضیلت زیارت حضرت عبدالعظیم با زیارت سالار شهیدان ـ هرچند در شرایط ویژه ـ ،  بی تردید بدون حکمت نیست . شاید نتوان به حکمت آن پی برد ؛ لیکن راز و رمز این فضیلت بزرگ را باید در شخصیت علمی، عملی و جهادی آن بزرگوار، جستجو کرد .
درمیان امام زادگان ، شخصیت های بزرگی وجود دارند ؛ اما درباره هیچ یک از آنها نقل نشده و حدّاقل به ما نرسیده که زیارتش با زیارت سیّدالشهدا برابری کند .
بنابراین ، حضرت عبدالعظیم علیه السّلام باید از خصوصیات و مقامی برخوردار باشد که از مرقد مطهّرش نور حرم حسینی ساطع گردد و شمیم دل انگیز سیّدالشهدا از آن استشمام شود .
گفتنی است که احادیث دیگری نیز در فضیلت زیارت حضرت عبدالعظیم علیه السّلام نقل شده اند ، مانند آنچه از شهید ثانی در تعلیقه خلاصة الاقول علامه حلّی از امام رضا علیه السّلام نقل شده که فرمود :
هر کس قبر عبدالعظیم را زیارت کند ، بر خدا لازم می شود که که او را داخل بهشت کند .[34]   
و در حدیث دیگری از آن امام آمده که فرمود :
هرکس نمی تواند مرا زیارت کند ، برادرم عبدالعظیم حسنی را در ری زیارت کند [35].
لیکن این احادیث ، علاوه بر ارسال و ضعف سند ، از نظر تاریخی نیز مورد خدشه اند ؛ زیرا حضرت عبدالعظیم علیه السّلام سال ها پس از شهادت امام رضا علیه السّلام زنده بوده است ، مگر این که بگوییم از اخبار غیبیه امام رضا علیه السّلام هستند .

هفت . روایات حضرت عبدالعظیم علیه السّلام
بخش قابل توجّهی از کتاب هایی که در شرح حال حضرت عبدالعظیم علیه السّلام تألیف شده اند ، به روایاتی اختصاص یافته که در سلسه سند آنها قرار گرفته است ، مانند :
کتاب جنّات النعیم ،[36] شصت روایت ؛ روح و ریحان ،[37] 57 روایت ؛ التذکرة العظیمیة ،[38] چهل روایت ؛ عبدالعظیم الحسنی حیاته و مسنده [39]، 78 روایت ؛ مسند حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السّلام - که در مجموعه آثار کنگره حضرت عبدالعظیم علیه السّلام به چاپ رسیده - ، یکصد و بیست روایت .[40]
لیکن باید توجه داشت که آنچه بدان اشارت رفت ، همه روایات حضرت عبدالعظیم علیه السّلام نیستند . صاحب بن عباد  ، ایشان را « کثیرالحدیث و الروایة » توصیف کرده و در رساله کوتاه خود ، ایشان را چنین توصیف نموده :
ذو ورع و دین ، عابد معروف بالامانة و صدق اللهجة ، عالم بامور الدین ، قائل بالتوحید و العدل ، کثیر الحدیث و الروایة .[41]
[عبدالعظیم ، ] شخصی پرهیزگار و دیندار بود . اهل عبادت بود و به امانتداری و راستگویی شهرت داشت . به امور دینی دانا بود . توحید و عدل را باور داشت و بسیار حدیث و روایت [ از اهل بیت علیه السّلام ] نقل می کرد .
همانگونه که پیش از این اشاره شد ، کتاب خطب امیرالمؤمنین و کتاب یوم و لیلة از جمله مصنّفات ایشان است ، و بر این اساس باید گفت : بسیاری از روایات حضرت عبدالعظیم علیه السّلام به دلایل مختلف به ما نرسیده اند .

هشت. مهاجرت به ری
جزئیات مسائل مربوط به علل مهاجرت حضرت عبدالعظیم علیه السّلام به شهرری ، مشخص نیست ؛ لیکن می توان گفت که سابقه مبارزاتی خاندان آن بزرگوار از یک سو ، و شخصیت علمی و جهادی و ارتباط بسیار نزدیک حضرت عبدالعظیم علیه السّلام با اهل بیت علیه السّلام از سوی دیگر ، موجب شدند که ایشان در سال های پایانی زندگی ، تحت تعقیب حکومت وقت ، قرار گیرد . از این رو ، برای ادامه فعّالیت ها و چه بسا با اشاره امام هادی علیه السّلام ، زندگی مخفی را انتخاب کرد ، و با لباس پیک و به صورت مسافری ناشناس ، وطن اصلی خود را ترک کرد و شهرهای مختلفی را پشت سر گذاشت تا آن که در شهرری در مکانی به نام «سربان»[42] رحل اقامت افکند و در خانه یکی از پیروان اهل بیت علیه السّلام در محلّه ای – که «سکّة الموالی» نامیده می شد -، سکونت یافت . روزها روزه بود و شب ها به عبادت می پرداخت و گاه به صورت مخفیانه از خانه ای که در آن ساکن بود ، خارج می شد و به زیارت قبری که هم اکنون در مقابل مزار او قرار دارد ، می رفت و می فرمود : این ، قبر مردی از فرزندان موسی بن جعفر علیه السّلام است .
معلوم نیست که حضرت عبدالعظیم علیه السّلام چند سال در شهرری سکونت داشته است . مسلّم ، این است که ایشان به قدری در این شهر بوده که بیشتر شیعیان ری، به تدریج با ایشان آشنا شده بودند [43]، و با در نظر گرفتن این که ایشان به شدّت تحت تعقیب بوده و ارتباط تک تک مردم با او چه بسا مدّت ها طول می کشید ، می توان گفت : احتمالاً ایشان چند سال از سال های پایانی عمر خود را در ری گذرانده است . همچنین رفت و آمد بیشتر با وی ، حاکی از فعّالیت های فرهنگی و سیاسی اوست .

 سبب وفات
بر پایه گزارش نجاشی و صاحب بن عبّاد ، حضرت عبدالعظیم علیه السّلام در اثر بیماری و به مرگ طبیعی از دنیا رفته است .[44] هنگامی که بدن شریفش را برای غسل دادن برهنه کردند ، در جیب ایشان ورقه ای یافت شد که در آن ، نسب ایشان تا امیرمؤمنان علیه السّلام نوشته شده بود .[45]
لیکن در کتاب الشجرة المبارکة در باره سبب وفات حضرت عبدالعظیم علیه السّلام آمده :
و قتل بالری و مشهده بها معروف و مشهور .[46]
حضرت عبدالعظیم] در ری کشته شده و مزار او در آن جا معروف و مشهور است .

همچنین در کتاب المنتخب طریحی آمده :
قیل : و ممن دفن حیا من الطالبین عبدالعظیم الحسنی بالری .[47]
گفته شده از جمله کسانی که از خاندان علی بن ابی طالب زنده به گور شده ، عبدالعظیم حسنی در ری است .
در گزارش دیگری به کتاب مشجّرات ابن معیه ، نسبت داده شده که ایشان را با زهر، به شهادت رسانده اند .[48]

درباره گزارش های یاد شده ، چند نکته قابل توجّه است :
1. گزارش صاحب بن عبّاد و نجاشی ، معتبر و مربوط به قرن چهارم و پنجم هجری است . بنابراین در تعارض با گزارش های متأخّر ، بر آنها تقدم دارد .
2. گزارش های یاد شده نشان می دهند که ظاهراً تا قرن پنجم هجری ، موضوع شهادت حضرت عبدالعظیم مطرح نبوده است ، وگرنه در این گزارش ها به آن اشاره می شد .
3. در صورتی که بتوانیم بر گزارش کتاب الشجره المبارکه اعتماد کنیم ، جمع میان این گزارش و گزارش مشجرات ابن معیّه و نیز گزارش منابع معتبر یاد شده ، این است که ایشان در اثر مسموم شدن ، بیمار شده و به شهادت رسیده است .
4. با عنایت به پیشینه خانوادگی حضرت عبدالعظیم علیه السّلام و قیام علویان در طبرستان ، در صورتی که زمامداران فاسد بنی عبّاس از مخفیگاه ایشان در ری آگاه می شدند ، قطعاً ایشان را به شهادت می رساندند ، و بعید نیست در اثر کثرت رفت و آمد با ایشان در مدّت حضورشان در ری ، به این موضوع پی برده باشند .
5. تشبیه زیارت حضرت عبدالعظیم علیه السّلام به زیارت امام حسین علیه السّلام می تواند قرینه ای بر شهادت ایشان باشد .

بنابراین ، هر چند دلیل قاطعی بر شهادت حضرت عبدالعظیم علیه السّلام در دست نیست ، لیکن دلیل محکمی بر نفی شهادت ایشان نیز وجود ندارد ؛ بلکه با توجّه به نکته سوم ، چهارم وپنجم ، پذیرفتن اصل شهادت بعید نیست

ده. مدفن حضرت عبدالعظیم علیه السّلام با اشاره پیامبر صلّی الله علیه و آله وسلّم
بر پایه گزارش صاحب بن عبّاد ( 326-385 ق )[49]، شب وفات حضرت عبدالعظیم علیه السّلام یکی از شیعیان ری در عالم رؤیا ، پیامبر خدا صلّی الله علیه وآله و سلّم را دید که به او فرمود : «مردی از فرزندان مرا فردا از سکة الموالی می آورند و در باغ عبدالجبّار بن عبدالوهّاب ، در کنار درخت سیب ، دفن خواهند کرد» . آن شخص نزد صاحب باغ رفت تا آن درخت و مکان آن را بخرد . صاحب باغ به او گفت : این درخت و مکانش را برای چه می خواهی ؟ او جریان رؤیای خود را بازگو کرد . صاحب باغ گفت : من هم چنین خوابی دیده ام و بدین جهت ، محل این درخت و همه این باغ را وقف سادات و شیعیان کرده ام که اموات خود را در آن دفن کنند .[50] 
بنابراین گزارش ، با عنایت به این که باغ های آن دوران ، معمولاً بسیار بزرگ بوده ، می توان حدس زد که تا شعاع قابل توجّهی در اطراف مرقد مطهّر حضرت عبدالعظیم علیه السّلام وقف دفن سادات و پیروان اهل بیت علیه السّلام بوده است.

---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
پاورقی:
[1] گفتنی است که برای معرّفی شخصیت حضرت عبدالعظیم ، در 22 خرداد ماه 1382 ، کنگره بزرگداشت حضرت عبدالعظیم در تالار شیخ صدوق آستان مقدّس ایشان برگزار شد و مجموعه آثار این کنگره در 29 جلد منتشر گردید .
[2] رجال النجاشی : ج 2 ، ص 67 ، ش 651
[3] ر.ک : معجم رجال الحدیث : ج 10 ، ص 46 ، ش 6580
[4] منتقلة الطالبیه : ص 157 به نقل از : شناخت نامه حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السّلام و شهرری / مجموعه مقالاتِ چاپ شده : ص 72 (مقاله «آشنایی با حضرت عبدالعظیم علیه السّلام و مصادر شرح حال او » ، رضا استادی ) ، مهاجران آل ابوطالب : ص 235 .
[5] ر.ک : سرّ السلسلة العلویة : ص 24 ، عمدة الطالب : ص 94 ، مجموعه مقالات کنگره حضرت عبدالعظیم علیه السّلام : ج 3 ، ص 50 (مقاله « بررسی کلّی روایات حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السّلام » ، محمّد کاظم رحمان ستایش).
[6] ر.ک : مجموعه مقالات کنگره حضرت عبدالعظیم علیه السّلام : ج 3 ، ص 50 (مقاله «بررسی کلّی روایات حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السّلام » ، محمّد کاظم رحمان ستایش ) .
[7]ر.ک : عمدة الطالب : ص 93 و 70 .
[8] سرّ السلسلة العلویة : ص 22 ،عمدة الطالب : ص 70 و 94 .
[9] تاریخ اسلام ، ذهبی : ج 13 ، ص 414 .
[10] سرّ السلسلة العلویة: ص 21 ، عمدة الطالب : ص 70 .
[11] ر.ک : الإرشاد : ج 2 ، ص 21 .
[12] سرّ السلسلة العلویة : ص 22 ،ۀ عمدة الطالب ک ص 69 ، قول 90 و 95 سالگی هم گفته شده است .
[13] سرّ السلسلة العلویة : ص 20 .
[14] از شیخ رجبعلی نکوگویان نقل شده است که حضرت عبدالعظیم را در عالم معنا زیارت می کند و از او می پرسد : از کجا به این مقام رسیدید ؟ ایشان پاسخ می دهد : « از راه احسان به خلق . از قرآن ، نسخه برداری می کردم و آن نسخه ها را در اختیار مردمی که طالب آنها بودند ، می گذاشتم و دستْمزد ناچیزی نصیبم می شد که آن را احسان می کردم . » (ر.ک : کیمیای محبّت : ص 210 نیز ، ر.ک : همان ، فصل هفتم «احسان اولیای خدا» ).
نگارنده می گوید : کرامت و احسان آن بزرگوار در عالم برزخ نیز تداوم دارد ، این جانب در این باره خاطراتی دارم که برخی از آنها در کتاب آموزنده ترین خاطره ها خواهد آمد . إن شاء الله .
[15] در گذشته ، در عرف عامّه مردم ، کلمه «شاه» در بسیاری از موارد ، به نشانه تجلیل و احترام به کار می رفت . به امیر مؤمنان علی علیه السّلام ، «شاه مردان» و به امام حسین علیه السّلام ، «شاه شهید » یا «شاه شهیدان» می گفتند . درباره حضرت عبدالعظیم علیه السّلام این کلمه در کتاب های سده سیزده و چهارده هجری ( نه کتاب های قبل از آن) دیده می شود و این کلمه ، جزو نام ایشان نیست . (ر.ک : شناخت نامه حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السّلام و شهرری / مجموعه مقالات چاپ شده : ص 73 ( مقاله «آشنائی با حضرت عبدالعظیم علیه السّلام و مصادر شرح حال او » ، رضا استادی ) .
[16] ر.ک : مجموعه مقالات کنگره بزرگداشت حضرت عبدالعظیم علیه السّلام : ج 3 ، ص 181- 185 (رساله «عراضة الإخوان : سفرنامه معلّم حبیب آبادی به آستانه حضرت عبدالعظیم و شهرری » ، محمّد علی معلّم حبیب آبادی .
[17] شناخت نامه حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السّلام و شهرری / مجموعه رساله های خطّی و سنگی : ص 273 (رساله «الخصائص العظیمیمّة » ، شیخ جواد شاه عبدالعظیمی ) .
[18] الکافی : ج 1 ، ص 424 ، ح 63 .
[19] ر.ک : معجم رجال الحدیث : ج 19 ، ص 270 ، ش 13329 .
[20] ر.ک : شناخت نامه حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السّلام و شهرری / مجموعه مقالات چاپ شده : ص 67 (مقاله «آشنایی با حضرت عبدالعظیم علیه السّلام و مصادر شرح حال او » ، رضا استادی ) .
[21] شایان ذکر است که با مراجعه به منابع حدیثی و تاریخی ، مشخص میگردد که در باره تاریخ تولد و وفات بسیاری از پیشوایان اسلام ، گزارش های مختلفی وجود دارد و تاریخ دقیق و قطعی آنها مشخّص نیست و بزرگداشت ایّام ولادت و یا وفات آنها براساس انتخاب نظر مشهور و یا انتخاب یکی از گزارش هاست.
[22] لیکن نمی توان به این روایت اعتماد کرد ( ر.ک: معجم رجال الحدیث :ج 10ص 49 ش 6580) و بر فرض پذیرش آن ، احتمال دارد مقصو از « أبی الحسن » ، امام هادی علیه السّلام باشد و کلمه «الرضا» توسط راوی یا مستنسخ ، افزوده شده باشد .
[23] رجال الطوسی : ص401ش 5875
[24] شرعة التسمیة : ص45. باید توجّه داشت که براساس روایتی که از امام  درباره فضیلت زیارت حضرتعبدالعظیم علیه السّلام  آمده، ایشان در دوران امامت امام هادی علیه السّلام از دنیا رفته است . بنابراین نمی تواند از اصحاب امام علیه السّلام و در دوران امامت آن حضرت باشد . این احتمال نیز که ممکن است لقب عسکری برای امام هادی علیه السّلام هم به کار م رفته باشد ، قابل تأمل است ،چنان که در روایت صدوق در ثواب الاعمال در باره فضیلت زیارت حضرت عبدالعظیم علیه السّلام ، ایشان با عنوان لقب عسکری نامیده شده وهمین امر ، موجب شده که تصوّر شود شود حضرت عبدالعظیم علیه السّلام از اصحاب فرزند ایشان که معروف به عسکری است نیز بوده است .
[25] . این رساله در سال 516 ق ، به خط یکی از بنی بابویه نگارش یافته است ( ر.ک. خاتمه مستدرک الوسائل : ج 4 ص404ش 173) .
[26] شناخت نامه حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السّلام و سهرری /مجموعه رساله های خطّی و سنگی : ص 23 ( رساله « رساله فی فضل عبدالعظیم علیه السّلام » صاحب بن هباد)
[27] . دراین جا مناسب است به مزاحی از آیة الله اراکی ، مرتبط با شخصیت علمی حضرت عبدالعظیم علیه السّلام اشاره کنم : در تاریخ 4/4/1373ش، همراه آیة الله علی اکبر مسعودی ، تولیت وقت آستان حضرت معصومه علیهاالسّلام ، با استاد بزرگوارم حضرت آیةالله محمّد علی اراکی رحمة الله دیداری داشتم . پس ازاحوالپرسی ، آقای مسعودی مرا به عنوان تولیت آستان حضرت عبدالعظیم معرّفی کرد . آیة الله اراکی فرمود : « می گویند : سه کس ، شهید سه چیز شدند . آن سه ، عبارت اند از: حضرت عبدالعظیم علیه السّلام سیّد مرتضی و حاج محسن عراقی! »و در ادامه توضیح دادند که : « حضرت عبدالعظیم علیه السّلام با این که از کبار محدّثین است ، ولی امام زاده بودنش ، محدّث بودن او را شهید کرده . معمولاً حضرت عبدالعظیم را به عنوان یک عالم و محدث نمی شناسند ؛ بلکه او را یکی از امام زادگان تلقی می کنند. سیّد مرتضی ، به عکس ، امام زاده بودنش شهید فقاهتش شده . با این که او مانند حضرت عبدالعظیم علیه السّلام چهار واسطه بیشتر تا امام معصوم ندارد ، ولی کسی او را به عنوان امام زده نمی شناسد !
و سوم ، حاج محسن عراقی ، با این که وی از فقهای بزرگ بود و از نظر علمی در حدّی بود که در جلسه ای در نجف که آقای ضیا عراقی هم حضور داشته ، یک نیم روز با آخوند خراسانی در رابطه با جواز اجتماع امر و نهی بحث می کردند و هیچ یک قدرت مُجاب کردن دیگری را نداشتند ؛ ولی چون ثروتمند بود ، ثروت، فقاهتش را شهید کرد. مردم او را به عنوان یک ثروتمند می شناسند و نه یک عالم و فقیه ! » ایشان در ادامه افزودند: « شأن نزول این ماجرا، قسمت اخیر آن است ».
[28] .رجال النجاشی : ج2 ص66 ش 651
[29] رجال النجاشی : ج2ص67ش651
[30]  الفهرست : ص193ش548
[31]  .شناخت نامه حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السّلام و شهرری / مجموعه رساله های خطّی و سنگی : ص 21 ( رساله « رسالة فی فضل عبدالعظیم علیه السّلام صاحب بن عبّاد)
[32] ثواب الاعمال : ص 124ح 1.
[33] . برای آشنایی با متن احادیثی که بدانها اشاره شد، ر. ک : دانش نامه امام حسین علیه السّلام : ج11 (فصل سوم و چهارم از بخش سیزدهم ) و برای توضیحات لازم ، ر. ک : همان : ج 11ص101-111 (پژوهش در باره ارزش زیارت امام حسین علیه السّلام )
[34] حاشیة الشهید الثانی علی خلاصة الأقوال :ص 191 ح 289 ، مجموعه مقالات کنگره حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السّلام : ج 3 ص 42 ( مقاله « زیارت حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السّلام » ، رضا استادی )
[35] مجموعه مقالات کنگره حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السّلام : ج 3 ص 43 ( مقاله « زیارت حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السّلام ، رضا استادی)
[36] نگارش ملّا اسماعیل فدایی کزاری ( م 1263 ق )
[37] نگارش ملّا محمّد باقر کجوری ( م 1313 ق )
[38] نگارش محمّد ابراهیم کلباسی ( م 1362 )
[39] نگارش عزیزالله عطاردی ( معاصر)
[40] ر.ک : مسند حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السّلام ص 19
[41] شناخت نامه حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السّلام و شهرری / مجموعه رساله های خطّی و سنگی : ص 21 ( رساله « رسالة فی فضل عبدالعظیم علیه السّلام  »، صاحب بن عبّاد ).
[42] گزارش شده که سربان در آن تاریخ ، یکی از زیباترین مناطق تفریحی جهان و شاه راهی بوده که شهرری را به دو قسمت تقسیم می کرده و در وسط آن ، نهری جاری بوده است . در کنار آن نهر ، درختان سرسبز در هم پیچیده و در میان درختان ، بازارهایی وجود داشته که اطراف آن را درختان فراگرفته بود ( ر.ک : معجم البلدان : ج 3 ص 205 ).
[43] این مطلب در گزارش نجاشی و صاحب بن عبّاد آمده است .
[44] رجال النجاشی : ج2 ص67 ش651 ، شناخت نامه حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السّلام و شهرری / مجموعه رساله های خطّی و سنگی : ص22( رسالة « رسالة فی فضل عبدالعظیم علیه السّلام »، صاحب بن عبّاد ).
[45] ر. ک : ص 11
[46] الشجرة المبارکة ، فخر رازی ( م 606 ق) : ص64 ( از منشورات کتاب خانه آیة الله مرعشی ) . گفتنی است که هر چند برخی به استناد یاد نکردن فخر رازی از این کتاب در سیاهه آثارش ، در انتساب این کتاب به وی تردید کرده اند ، لیکن نسخه های خطّی کتاب ، در انتساب آن به فخر رازی ، صراحت دارند و متن آن نیز نشان می دهد که مؤلّف ، دانشمندی کاملاً آگاه به انساب خاندان رسالت بوده است و به همین دلیل ، نسب شناسان ، آن را در شمار منابع معتبر علم انساب یاد می کنند .
[47] المنتخب ، طریحی : ص 7 . گفتنی است که بسیاری از گزارش های این کتاب ، ضعیف و نادرست اند و لذا منفردات آن ، قابل اعتماد نیستند .
[48] شناخت نامه حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السّلام و شهرری / مجموعه کتاب ها و رساله ها : ص141(«زندگانی حضرت عبدالعظیم و امام زادگان مجاور»، محمد رازی شریف ).
[49] گفتنی است که این گزارش ، با اندکی تفاوت در رجال النجاشی (372-450ق) نیز آمده ، و متن حاضر ، برگرفته از هر دو منبع است .
[50] رجال النجاشی : ج2 ص66-67ش 651 ؛ شناخت نامه حضرت عبدالعظیم علیه السّلام و شهرری / مجموعه رساله های خطّی و سنگی : ص22 (رساله «رسالة فی فضل عبدالعظیم علیه السّلام»، صاحب بن عبّاد).

شش ماده غذایی برای درمان سوزش معده

به نقل از فرادید، رفلکس اسید معده در واقع بازگشت اسید معده به مری است که در اصطلاح عام به آن «ترش کردن» هم گفته می‌شود. رفلکس اسید معده دلایل خاصی داشته که البته بدون راه‌حل هم نیست.

وقتی شما کمی ساندویچ میل می‌کنید، آن تکه از طریق مری وارد معده می‌شود. هنگام ورود معده، شبکه‌ای از ماهیچه‌ها قرار گرفته‌اند که مانند درب ورودی عمل کرده و «اسفنکتر تحتانیِ مری» نامیده می‌شوند. بنابراین، اسفنکتر باز شده تا غذا وارد معده شود. سپس این دریچه در حالت طبیعی باید دوباره بسته شود تا نگذارد اسید وارد مری شود، اما در بعضی از افراد این‌گونه نیست. اسفنکتر به درستی به وظیفه خود عمل نکرده و باعث می‌شود اسیدِ معده وارد مری شود که در نتیجه باعث سوزش و ناراحتی می‌شود. به این عمل بازگشت یا «رفلکس اسید معده» گفته می‌شود.

افراد چاق و سیگاری بیشتر مستعد رفلکس اسیده معده هستند. لبنیات پرچرب، غذاهای چرب و سرخ‌شده، ، فست فودها، انواع نوشیدنی‌های کافئین دار و گازدار و مواد غذایی محرک از جمله عوامل تشدیدکننده رفلکس معده هستند.

از جمله علائم رفلکس اسید معده می‌توان به سوزشِ سر دل، سرفه خشک و استفراغ نام برد. تغییر رژیم غذایی می‌تواند تاثیر بسزایی بر علائم رفلکس اسید معده داشته باشد. مصرف برخی از مواد غذایی می‌تواند کمک شایانی به بهبود رفلکس اسید معده کند. قبل از هر چیز لازم است بدانیم که این مواد غذایی ممکن است که رفلکس شما را درمان نکنند، اما بر روی علائم رفلکس اسید معده تاثیرگذار است.

زنجبیل

درمان

در دوران قدیم، از این ادویه برای التیام مشکلات گوارشی استفاده می‌شد. ترکیب شیمیاییِ گینجرول (با فرمول شیمیایی C17 H26 O4) به عنوان یک عامل کمک‌کننده گوارشی برای انتقال غذا از مجرای دستگاه گوارشی استفاده می‌شود. بنابراین مصرف زنجبیل به هضم غذا کمک می‌کند. هضم بهتر غذا نیز به معنای رفلکس کمتر در طول روز است.

 

سرکه سیب

برخی به خواص درمانی سرکه سیب ایمان دارند. بهتر است که پیش از صرف غذا، به اندازه یک قاشق غذاخوری سرکه سیب مصرف کنید یا قبل از خواب آن را همراه با یک لیوان آب خنک مصرف کنید. هنوز به درستی مشخص نشده که چرا سرکه سیب تا این اندازه مفید است، اما گفته می‌شود که استیک اسید موجود در سرکه سیب سطح pH معده را تعدیل و گوارش را نیز تنظیم می‌کند. pH یک کمیت لگاریتمی است که میزان اسیدی یا بازی بودن مواد را مشخص می‌کند.

 

موز

موز را به خاطر میزان پتاسیم بالایش جزو دسته‌ی مواد غذایی قلیایی در نظر می‌گیرند. موز رسیده می‌تواند با اسید معده مقابله کند. موز همچنین می‌تواند مانند یک روکش بر روی دیواره معده کشیده شود تا مانع سوزش سر دل و علائم دیگر رفلکس اسید معده شود. البته این را هم باید بگوییم که موز شاید به برخی از افراد نسازد؛ خصوصا زمانی که موز هنوز کاملا نرسیده باشد.

 

باکتری‌های پروبیوتیک

درمان

باکتری‌های پروبیوتیک گوارش را بهتر کرده و مشکلات روده را نیز التیام می‌بخشد. ترکیبات «ساکارومایسس بولاردی» و «بیفیدوس» موجود در پروبیوتیک به رفلکس، سوزش و دردهای معده کمک شایانی می‌کنند. پروبیوتیک به صورت مکمل غذایی و همچنین در مواد غذایی مانند ماست وجود دارند.

 

آدامس

آدامس، به ویژه پس از غذا، می‌تواند از میزان رفلکس اسید معده بکاهد. جویدن آدامس غدد بزاقی را تحریک کرده و همین مسئله بر روی رفلکس اسید معده اثر می‌گذارد، چرا که بزاق می‌تواند اسید معده را خنثی می‌کند. به طور کلی، بزاق اضافی عمل گوارش را بهتر می‌کند، زیرا اجازه نمی‌دهد اسید بالا بیاید.

 

آب آلو ورا

تحقیقات نشان داده که آبِ آلو ورا می‌تواند از مری به بهترین شکل در مقابل سوزش ناشی از رفلکس اسید معده محافظت کند. فقط حواستان باشد که آب آلو ورای مصرفی از نوع خوراکی باشد.

 

جلوگیری از ریزش مو با این آب شگفت انگیز

جلوگیری از ریزش مو با آب پیازریزش مو یک مشکل فراگیر در دنیا است اما یک راه ساده برای مبارزه با آن وجود دارد. آب پیاز یک ماده طبیعی و مطمئن برای مبارزه با ریزش مو است که نه واکنش آلرژیکی در پی دارد و نه عوارض جانبی؛ تنها مشکلی که ایجاد می‌کند، بوی بد آن است.


پیاز حاوی ترکیبات متعددی است که برای رشد مو مناسب هستند، از جمله سولفور؛ که مالیدن آن به سر جریان خون را بهتر می‌کند و در نتیجه شرایط برای رشد دسته‌های مو بهتر می‌شود.

 


کافی است 2 یا 3 پیاز را پوست بکنید و آب بگیرید، سپس آن را به پوست سر بمالید؛ یا یک پارچه کتان را با آن خیس کنید و روی سرتان بگذارید. آب پیاز باید نیم ساعت روی سر بماند و برای این که راحت تر باشید، می‌توانید سر را با پلاستیک یا کلاه بپوشانید. سپس موها را با آب گرم آب بکشید و بعد با شامپویی که مواد شیمیایی ندارد، بشویید.

 

این کار را 3 بار در هفته انجام دهید؛ اثرش بعد از 2 ماه مشخص می‌شود. البته مراقب بوی قوی پیاز باشید و به همین دلیل می‌توانید به سرتان عطر بزنید یا این کار را آخر شب انجام دهید. این را هم به یاد داشته باشید که آب پیاز معجزه نمی‌کند؛‌ کمک می‌کند اما برای درمان ریزش مو، باید دلیل اصلی آن را هم کشف کنید و از بین ببرید که می‌تواند رژیم غذایی بد، استرس و بدخوابی شبانه باشد.

به گفته امام صادق(ع) خوردن این دو خوراکی با هم شفا است

از آنجایی که خداوند حکیم به همه بندگانش مهربان است اگر چیزی را بر آنان واجب کرده است به خاطر منافعی است که در آن وجود دارد و اگر چیزی را حرام کرده باشد به خاطر ضررهایی است که در آن وجود دارد. همچنین فرموده است  اگر چیزی مکروه است به خاطر ضررهایی است که در آن وجود دارد ولی این ضرر در حدی نبوده که آنرا حرام نماید. پنیر نیز از همین قبیل است.

 

اما روایاتی که از ائمه معصومین (ع) در باره پنیر به ما رسیده است سه دسته است :

1-در بعضی از روایات آمده است که امام باقر (ع) فرمود: پنیر غذایی است که من به خوردنش علاقه مند هستم.

2-در بعضی از روایات دیگر آمده است که خوردن پنیر ضرر دارد زیرا باعث لاغر شدن انسان می شود.

 

امام رضا(ع ) مى فرماید:

دو چیزند که هرگاه داخل معده شوند سبب فساد آن مى گردند: پنیر و گوشت مانده.

امام صادق (ع ) در ضمن خواص چند چیز مى فرماید:

دو چیز زیان آورند و سود نمى رساند: گوشت مانده ی خشکیده و پنیر.

 

3-در بعضی از روایات آمده است هریک از گردو (مغز گردو) و پنیر اگر به تنهایی خورده شود موجب درد و بیماری و ضرر می شود اما اگر به همراه مغز گردو خورده شود نه تنها ضرری ندارد و مکروه نیست بلکه یک غذای مفید است که از آن در روایات به شفاء تعبیر شده است.

امام صادق (ع) فرمود: پنیر و گردو، هر دو با هم شفاست و هر یک تنها مرض است.

 

بنا بر این با توجه به مجموعه این روایات می توان نتیجه گرفت که پنیر را به تنهایی خوردن مکروه است ولی در صورتی که به همراه مغز گردو باشد چون ضرری ندارد خوردن آن مکروه نیست. در علم تغذیه و پزشکی نیز در این باره گفته شده است.

 

1- پنیر غذایى متراکم است و باید آن را بجاى غذاهایى که از گوشت تهیه مى کنید، مصرف شود و یا با غذاهاى که ارزش کمترى دارند ترکیب نموده و مصرف کنید وقتى پنیر را بعنوان دسر مى دهند باید در آخر غذایى سبک باشد و هیچوقت نباید دسر با غذاهاى سنگین و ثقیل مصرف نمود که هضم آن معده را بزحمت بیندازد. کسانی که ناراحتی معده دارند در مصرف گردو احتیاط کنند. خوردن گردو با پنیر برای این افراد مناسب تر است.

 

2- طبیعت پنیر سرد و دیر هضم ؛ و با مغز گردو مسمن بدن و باعث نرمى پوست، دانسته شده است. از این جهت خوردن پنیر با مرزه و گردو ، باعث چاق شدن می شود.

 

3- پنیر بکندى جذب و دفع مى شود و اشتهاى به غذا را کم مى کند، براى گرم خویان و کسانی که مزاجى ملتهب دارند زیانش کمتر و بر عکس صاحبان طبیعت سرد و بلغمى از زیان خوردن و مصرف نمودن آن در صورت مداومت در امان نیستند همین پنیر است که در بعضى مزاجها باعث تولید قولنج بسیار شدید بنام ایلائوس یا انسداد روده مى گردد.

 

4- پنیر کلسیم و گردو فسفر دارد.

کلسیم موجود در پنیر برای این که جذب بدن شود نیاز به فسفر دارد و اگر پنیر با گردو مصرف نشود کلسیم موجود در خون مقداری از فسفر مغز را بر می دارد که در نهایت موجب کند ذهنی فرد خواهد شد. بنابراین پنیر را با گردو و هنگام شب مصرف کنید زیرا بهترین زمان جذب کلسیم و فسفر هنگام شب است.

 

مردى از حضرت صادق (ع ) درباره خاصیت پنیر سؤ ال نمود حضرت به او فرمودند موجب ضرر است و منفعتى ندارد.

همان مرد شامگاه بر آن حضرت وارد شد دید بر سفره اى که امام ششم براى صرف شام نشسته اند ظرفى از پنیر است دچار حیرت شد گفت شما امروز صبح از پنیر مذمت فرمودید اینک بر سفره نهاده اید.

 

حضرت فرمودند صبحگاهان خوردن پنیر پسندیده نیست اما شامگاهان خوب است و ضمنا بدان که قوه باه را نیز زیاد مى کند.

 

5- در پنیر ماده ای بنام تیرامین وجود دارد که مقدار زیاد آن در مغز باعث کند ذهنی می شود . بدن انسان در مبارزه با این ماده ، آنزیمی تولید می کند که می تواند اثر این ماده را از بین ببرد. برای افزایش کارآیی این آنزیم باید مقدار مس بدن را افزایش داد و تنها راه آن هم خوردن پنیر به همراه گردو هست که منبعی غنی از مس است.

 

در اینجا نکته ای بهداشتی درباره نحوه مصرف گردو لازم به ذکر است.  پس از اینکه گردو شکسته شد و از پوسته سخت خود جدا شد ، فقط تا  24 ساعت خاصیت مفید خود را حفظ خواهد کرد و بعد از گذشت این مدت، روغن موجود در گردو دچار فساد شده  و عملا نه تنها خاصیتی برای بدن نخواهد داشت بلکه مضر واقع میشود. پس گردو را در پوسته سختی که خداوند عالم برای آن قرار داده حفظ کنید و فقط برای زمان مصرف آن را بشکنید. از خرید گردوهای شکسته موجود در بازار نیز خودداری کنید.

 

در خانه قرص مسکن قوی بسازید!

این روزها اگر نگاهی به داخل کیف،جیب یا روی میز خیلی‌ها بیندازید انواع و اقسام قرص‌های مسکن را پیدا می‌کنید. مسکن‌ها با ساز و کارهای مختلف بر اعصاب مرکزی یا محیطی تاثیر می‌گذارند. مصرف بیش از حد و نادرست مسکن‌هایی که مثل نقل و نبات از داروخانه‌ها خریداری می‌شود اما آن‌قدر زیاد است که باعث هشدار جدی سازمان‌های بین‌المللی شده است. زخم معده،آسیب‌دیدگی کبد،آسیب به کلیه‌ها،بیماری‌های قلبی و افزایش حساسیت به درد از عوارض مشهور مصرف نادرست مسکن‌ها هستند. محققان به همین خاطر پیشنهاد می‌کنند از مسکن‌های طبیعی که در بسیاری خانه‌ها پیدا می‌شود برای درمان دردها استفاده شود.

- زنجبیل: برای درد های استخوانی و درد زانو توصیه می‌شود.اگر به کشیدگی عضله دچار شده‌اید، گلودرد دارید و یا از بیماری مسافرت در رنج هستید برای خود یک تونیک زنجبیل درست کنید تا به قدرت آن پی ببرید. همچنین بررسی‌ها نشان داده‌اند که زنجبیل می‌تواند باعث جلوگیری از تهوع ناشی از عمل جراحی و شیمی درمانی شود. خاصیت گرم کنندگی و فعال کنندگی زنجبیل آن را به عنوان شفابخش خانگی معرفی کرده‌است.

- زردچوبه: برای درد گلو و تقویت کلی بدن معجزه می‌کند. ماده موثر زردچوبه یعنی Curcumin اثرات ضد التهابی و ضد درد شبیه داروهای مسکن معمولی را داراست. اثر ماده مؤثر زردچوبه را با داروهای استروئیدی و غیر استروئیدی حاوی فنیل بوتازون قابل مقایسه است. زردچوبه به دلیل خصوصیات آنتی آکسیدانی قوی خود یکی از مؤثرترین مواد در جلوگیری از سرطانی شدن سلول‌های بدن است. این گیاه همچنین موجب افزایش ترشح انسولین و کاهش قند خون در بیماران دیابتی می‌شود.

- سیر و روغن زیتون: برای گوش درد روغن زیتون را با سیر قاطی کرده و کمی آن را گرم کنید. سپس روغن را از صافی رد کرده و در گوش بچکانید.

- خیار و بابونه: برای مداوای سر درد پوست خیار سرد شده در یخچال را روی پیشانی قرار دهید. برای سردردهای شدید، میگرن و یا سردردهای جزئی روزانه همچنین می‌توانید از بابونه استفاده کنید. یک قطره روغن گیاهی نعنا فلفلی و یک قطره روغن گیاهی بابونه را با هم مخلوط کرده روی پیشانی و گیجگاه ها زده و به آرامی ماساژ دهید.

- میخک و نعنا فلفلی: برای سلامتی دهان و دندان اگر از زخم و آفت در دهان خود رنج می‌برید یک دانه میخک را خوب بجوید. اگر از درد دندان رنج می برید، دانه میخک را روی دندن خود برای مدتی قرار دهید. ترکیب آن با نعنا فلفلی معجزه می‌‌کند. یک قاشق چایخوری چوب میخک، یک قاشق چایخوری برگ نعنا فلفلی و یک قاشق چایخوری آویشن را در یک فنجان آب جوش بریزید و کاملا مخلوط کنید. پنبه را به این محلول آغشته کرده و روی آفت بزنید.

گیاهی برای جلوگیری از پوسیدگی دندان

باقی ماندن باکتری در حفره های دهان باعث تشکیل پلاک و ترشح اسیدی می شود که در نهایت پوسیدگی دندان را به دنبال دارد. چالکون ماده اصلی در برخی گیاهان دارویی مانند شیرین بیان است.


Trans-chalcone در واقع باعث مسدود کردن آنزیمی می شود که به باکتری اجازه می دهد در دهان رشد کند، خود را به دندان ها بچسباند، نوارهای به اصطلاح زیستی برای محافظت از خود ایجاد کند و باعث تشکیل پلاک بر روی دندان ها شود.


دکتر دومینیک کامپوپیانو از دانشکده شیمی دانشگاه ادینبورگ در انگلیس در یک بیانیه مطبوعاتی اعلام کرد که این کشف بر پتانسیل این طبقه از محصولات طبیعی در غذا و فناوری های مراقبت بهداشتی تاکید دارد.
این مطالعه در نشریه Chemical Communications منتشر شده است.

با این شامپو رشد موهایتان را دو برابر کنید

مو نماد زنانگی و زیبایی است، اما امروزه افراد با استفاده از دستگاههای صاف‌کننده مو و مراقبت‌های نامناسب باعث خشکی و شکنندگی آن می‌شوند، این ابزار‌ها و موادشیمیایی جدید درخشش مو را از بین برده، و به  آسیب می‌زند، در کنار همه فاکتورهای گفته شده، استرس نیز بیشتر ریزش مو را  تشدید می‌کند.

 

حال در اینجا به منظور کاهش ریزش مو و بازگرداندن طراوت و زیبایی توصیه می‌شود، تا با استفاده از شامپویی که در اینجا ارائه می‌گردد، به مراقبت هر چه بیشتر موهای خود بپردازید.

 

مواد لازم  برای تهیه این شامپو عبارت است از:

- شامپو گزنه( یک لیتر- به طور منظم)
- پانتنول 100 میلی‌لیتر ( محلول آبی)
- 30 میلی‌لیتر از قطره گزنه
- قطره AD- 30 میلی‌لیتر ( محلول آبی)
- 50 میلی‌لیتر روغن کرچک
- دو آمپول ویتامین B

 

تمامی مواد گفته شده، را در 750 میلی‌لیتر شامپو مخلوط کرده، گفتنی است، که این شامپو برای سر همانند بمب مواد مغزی عمل می‌کند. همچنین باید گفت که گزنه گردش خون و جریان خون را به پوست سر تشریح می‌کند، و در نتیجه به فرآیند متابولیک بدن سرعت می‌بخشد.

 

ویتامین B  نیز باعث تغذیه و استحکام مو می‌شود، از دیگر مواد تشکیل ‌دهنده این شامپو می‌توان به روغن کرچک اشاره کرد، که برای تقویت اعصاب موها بسیار مناسب بوده، و سرشار از ویتامین E می‌باشد، و یک آنتی‌اکسیدان بسیار مناسب محسوب می‌گردد.



پانتنول اسید نیز باعث تحریک فرآیندهای احیا‌کننده است
روش مصرف: از آنجا که این شامپو کاملاً مایع است، بایستی پیش از مصرف کامل آن را تکان دهید، ابتدا شامپو را بر روی دستان خود ریخته و بعد به پوست سر بزنید، اجاره دهید،که چند دقیقه روی سر‌مانده تا اثر‌گذار باشد، با استفاده منظم این شامپو رشد موها دو برابر شده، و درخشش عجیبی پیدا می‌کند.

2 میوه مقوی تابستانی

90 درصد هندوانه آب است؛ البته آبی حیات‌بخش که فواید زیادی دارد. خوردن آب هندوانه همراه با عسل تمام خلط و بلغم را از ریه تخلیه کرده و همراه با شیر خشت تب‌های عفونی را برطرف می‌کند. آب هندوانه برای درمان یرقان بسیار مفید بوده، تخمه هندوانه دفع‌کننده سنگ مثانه است، خوردن هندوانه باعث افزایش شیر مادران می‌شود و... .

 

مربای پوست هندوانه درمان عطش و ناراحتی‌های سینه است. برای تهیه این مربا لایه نازکی از پوست سبز هندوانه را بتراشید سپس آن را به تکه‌های کوچک برش بزنید. سه روز در آب آهک بخوابانید، سپس یک روز در آب نمک گذاشته و سه روز در آب عسل بگذارید و بعد از طی این پروسه تکه‌ای هندوانه را در همان آب عسل بجوشانید تا نیم‌پخته شود و جا بیفتد و بعد از خنک شدن آن را در شیشه بریزید و در یخچال نگه دارید و هر زمان احساس عطش و تشنگی زیادی داشتید یا خدای ناکرده به ناراحتی‌های سینه دچار شدید صبح ناشتا چند قاشق از این مربا را بخورید و به معجزه آن پی ببرید. البته لازم به یادآوری است که زیاده‌روی در خوردن هندوانه برای طحال مضر و نفاخ است و برای سردمزاج‌ها باعث درد معده می‌شود.

 

هلو

هلو؛ این میوه خوشمزه با وجود این که شیرین است، اما خوردن آن برای بیماران مبتلا به دیابت زیان‌آور نبوده و دارای ویتامین B و C فراوان و پوشش کاروتن یعنی تولیدکننده ویتامین A است. این میوه سرشار از آهن و برای کبد بسیار مفید است. ماسک هلو چهره را روشن و درخشان می‌کند. البته برای تهیه ماسک هلو حتما باید از پوست پرز و کرک‌دار آن استفاده کنید؛ چون کرک‌ها پوست را تحریک کرده و چهره را روشن می‌کند.

 

کسانی که دچار وزوز گوش هستند اگر روغن هسته هلو را در گوش بچکانند این حالت در آنها کم یا قطع می‌شود. دم‌کرده 50 گرم گل و برگ هلو در نیم لیتر آب جوش به مدت 10 دقیقه برای درمان و رفع یبوست بی‌نهایت موثر است. البته بعد از دم کشیدن آن را صاف کرده و بعد میل کنید. این جوشانده برای اختلالات کلیه و مثانه نیز بسیار مفید است.

 

نوشیدن این جوشانده همراه عسل طبیعی، کرم‌ها و انگل‌های روده را دفع می‌کند. در ضمن این دمکرده برای درمان سیاه‌سرفه بسیار موثر است. مخلوطی از کوبیده برگ هلو همراه با برگ جعفری تازه زخم و سوختگی را برطرف می‌کند.

 

دو نکته مهم که باید در مورد هلو بدانید:

ـ در خوردن هلو افراط نکنید، زیرا باعث اختلال در جهاز هاضمه می‌شود.

ـ از خوردن مغز هسته هلو جدا خودداری کنید، زیرا سمی قوی است و مسمومیت آن دیر آشکار می‌شود. این موضوع در مورد بچه‌ها خیلی مهم است. پس مراقب آنها باشید. در این فصل از میوه‌های موجود کمال استفاده را ببرید و ویتامین‌درمانی کنید.

 

ضد آفتاب حیوانی؛ حیوانات چطور ضد آفتاب می‌زنند؟

ضد آفتاب حیوانی؛
حیوانات چطور ضد آفتاب می‌زنند؟
انسانها اگر به صورت مدت و طولانی در معرض نور مستقیم آفتاب قرار بگیرند با سوختگی پوستی و هزار عوارض دیگر از جمله سرطان پوست مواجه می‌شوند. اما برخی حیوانات چطور ساعتها برای خودشان زیر نور آفتاب می‌گردند و هیچ بلایی سرشان نمی‌آید؟

، تحقیقات جدیدی که انجام شده نشان می‌دهد که برخی از حیوانات از جمله گروهی از ماهی‌ها، پرنده‌ها، دوزیست‌ها و خزنده‌ها بدنشان ژنهایی دارد که ترکیبی به نام گدوسل تولید می‌کند. این ترکیب شیمیایی از پوست‌ این حیوانات در مقابل اشعه‌های مضر خورشید از جمله اشعه UV محافظت می‌کند. نتیجه تحقیقات نشان داده که این ترکیب از بسیاری از ضد آفتاب‌های تولید شده توسط انسان‌ اشعه فرابنفش را بهتر جذب کرده و آن را به صورت گرما دفع می‌کند. محققان تلاش کرده‌اند این ترکیب را مورد آزمایش قرار دهند تا شاید بتوانند ضد‌آفتاب‌های بهتری را تولید کنند. انسان ژن مشابهي برای تولید گدوسل ندارد،‌ اما از آنجايي كه تولید این ترکیب در مخمرها قابل شبيه‌سازي است، اين احتمال وجود دارد كه محققات موفق به توليد ماده‌اي شوند که از پوست انسان بهتر در مقابل آفتاب حفاظت کند.

 

گدوسل اما تنها ضد آفتاب مورد استفاده حیوانات نیست. اسب‌های آبی به عنوان نمونه عرق بدنشان شامل رنگ‌دانه‌های قرمز و نارنجی است. تحقیقات نشان داده که رنگدانه قرمز شامل آنتی بیوتیک‌ است و رنگدانه نارنجی اشعه فرابنفش نور خورشید را جذب می‌کند. با این ترکیب پوست این پستاندار آفریقایی هم در مقابل نور آفتاب و هم سرایت بیماری‌ها حفاظت می‌شود. نهنگ‌ها وضعیت متفاوتی دارند.

 

 

این حیوانات گاهی بیشتر از ۶ ساعت در سطح آب می‌توانند شنا کنند اما دچار عوارض پوستی نشوند. محققان فهمیده‌اند نهنگ‌های آبی در مقابل نور آفتاب طی سفر تابستانی‌شان خودشان را برنزه می‌کنند و به نوعی با این کار در مقابل صدمات بعدی دست به پیشگیری می‌زنند. نهنگ عنبر اما نیازی به این کار ندارد. نهنگ عنبر می‌تواند مدتها در سطح اقیانوس شنا کند و هیچ آسیبی نبیند. در بدن نهنگ عنبر پروتئینی وجود دارد که مانع از آسیب رسیدن به سلولها توسط اشعه فرابنفش نورخورشید می‌شود.

حمله شدید «یوسف القرضاوی» مفتی مصری به ایرانی‌ها

، به نقل از شبکه سی ان ان؛ شیخ یوسف القرضاوی مفتی مصری و رییس مجمع اتحاد علمای اسلام حمله شدیدی به جمهوری اسلامی ایران کرده است.

 

 

در پی کشته شدن ده ها تن از مردم بیگناه سوریه، یوسف القرضاوی مردم و کشور عزیز ما را به تاثیر داشتن در تحولات اخیر سوریه متهم کرده است.

 

 

از آنجا که معارضان مسلح سوریه در دوما مردم بیگناه این شهر را سپر انسانی قرار داده اند و در حال جنگ با رقیبان خود با هدف ضربه به نظام سوریه هستند، فاجعه ای به بار آورده اند که به کشته شدن ده ها تن از مردم دوما منتهی شد.

 

 

در این میان ارتش سوریه در حال دفاع از ملت این کشور هستند ولی رسانه های سعودی و قطری در راس رسانه های حامی تروریست، ارتش سوریه را به دست داشتن در کشتار مردمی می دانند که به نظام این کشور در انتخابات قانونی آری گفته اند.

 

 

به دنبال اتهاماتی که رسانه های حامی تروریسم به نظام سوریه وارد کردند، یوسف القرضاوی مفتی اخوان المسلمین مصر ایرانی ها را متهم کرده که بر کشور مستقل سوریه سیطره پیدا کرده اند.

 

 

 خاطرنشان می شود که القرضاوی در حالی ایران را به دست داشتن در تحولات سوریه متهم کرده که غربی ها بارها از ایران خواسته اند تا در حل سیاسی پرونده سوریه وارد عمل شود.

 

 

در این رابطه هم جمهوری اسلامی ایران پیشنهاد تشکیل کمیته بین المللی با عضویت گروه 1+5 و برخی کشورهای منطقه داده است.

 

 

اینکه غربی ها برای حل مسئله سوریه به ایران روآورده اند به این خاطر است که عربستان و ترکیه رسما حمایت خود را از معارضانی اعلام کرده اند که به کشتار مردم بیگناه سوریه و مبارزه با نظام قانونی دمشق اقدام کرده و به ناآرامی ها در این کشور دامن می زنند.

 

 

به همین خاطر هم غرب تنها کشوری که در منطقه صلاحیت پایان دادن به بحران سوریه و کشتار مردم بیگناه دارد را ایران معرفی کرده است.

 

 

لازم به ذکر است یوسف القرضاوی که در کشتار هزاران تن از مردم مصر دست دارد، از سوی پلیس اینترپل تحت تعقیب است. دادگاه عالی مصر هم یوسف القرضاوی را به صورت غیابی به اعدام محکوم کرده است.

 

 

القرضاوی مفتی فراری مصر است که در قطر به سر می برد و مقامات قاهره تاکنون چند بار رسما از دوحه درخواست کرده اند تا القرضاوی را تحویل دهند.

 

 

 

 

 

 

 

زيارت کربلا‏ یا مشهد کدام بهتر است؟

یکی از سوالات که در بحث زیارت مطرح است  اینکه در نگاه روایی زيارت امام حسين‏ عليه السلام بهتر است يا زيارت امام رضا عليه السلام؟

پاسخ:

رواياتى كه زيارت امام رضا عليه السلام را برتر از زيارت امام حسين‏ عليه السلام مى‏ دانند، علت آن را هم مورد اشاره قرار داده‏ اند و از آنها چنين برمى‏ آيد كه اين برترى، مطلق نيست، بلكه مربوط به زمان‏ هاى گذشته مى ‏شود كه مردم به خاطر مسائل امنيتى، كمتر به زيارت امام رضا عليه السلام مى ‏رفتند و تمايلى به زيارت ايشان نداشتند.

براى اثبات اين موضوع، به روايت معتبرى از على بن مهزيار اشاره مى‏ كنيم و آن اينكه: به امام جواد عليه السلام عرض كردم: فدايت شوم، زيارت امام رضا عليه السلام بهتر است يا زيارت ابا عبدالله الحسين ‏عليه السلام؟ فرمود: زيارت پدرم، برتر است زيرا همه مردم به زيارت ابا عبدالله مى‏ روند اما جز خواص شيعه، كسى به زيارت پدرم نمى‏ رود» (1).

عبدالعظيم حسنى نيز در روايتى معتبر مى‏ گويد: «به امام جواد عليه السلام‏ عرض كردم: نمى ‏دانم به زيارت قبر ابا عبدالله‏ عليه السلام‏ بروم يا به زيارت پدر شما، چه مى ‏فرماييد؟

فرمود: همانجا بايست، آنگاه در حالى كه اشك بر گونه‏ هايش جارى بود وارد شد و فرمود: زائران قبر ابا عبدالله‏ عليه السلام فراوان هستند اما زائران قبر پدرم در طوس اندك هستند» (2).

 

1) الكافى: 584: 4، الحديث 1. كامل الزيارات: 510، باب 101، 11. عيون أخبار رضا عليه السلام: 265 / 2، الحديث 26. من لا يحضره الفقيه: 582: 2، الحديث 3183. تهذيب الأحكام: 84: 6.، الحديث 1. مصباح الزائر: 388. روضة المتّقين: 391: 5. وسائل الشيعة: 562: 14، الحديث 1. بحار الأنوار: 38: 99، الحديث 34 و: 39، الحديث 35. مرآة العقول: 311: 18. ملاذ الأخيار: 216: 9. موسوعة زيارات المعصومين‏ عليهم السلام: 111: 4، الحديث 34.

2) عيون آخبار الرضا عليه السلام: 259: 2، الحديث 2. وسائل الشيعة 563: 14، الحديث 3. بحار الأنوار: 37: 99، الحديث 26. موسوعة زيارات المعصومين‏ عليهم السلام: 110: 4، الحديث 33.

بازار و بازرگانی؛ آداب تجارت اسلامی

مسئله اقتصاد، ستون اصلی خیمه جامعه است. اگر به هر دلیلی اقتصاد جامعه آسیب ببیند و با بحران مواجه شود بخش های دیگر نیز آسیب می بیند. پیامبران همان طوری که به اصول اعتقادی دعوت می کردند در کنار آن به اصل اقتصادی بسیار توجه ویژه ای مبذول می داشتند و اصلاحات در امور اقتصادی را در حد توان خود در دستور کار داشتند. نویسنده با مراجعه به آموزه های اسلام برخی از ویژگی های اقتصاد و به ویژه داد و ستد و بازار اسلامی را تبیین کرده است.


جایگاه والای بازار و بازرگانی در فرهنگ اسلامی

کاسب و تاجر و بازاری در عرصه اقتصادی در جایگاه بسیار مهمی قرار دارد. پیامبر گرامی(ص) می فرماید: «الجالب الی سوقنا کالمجاهد فی سبیل الله و المحتکر فی سوقنا کالملحد فی کتاب الله؛ واردکننده جنس به بازار اسلامی مانند مجاهد در راه خدا و محتکر در بازار اسلامی همانند ملحد و کافر نسبت به کتاب خدا است.» (نهج الفصاحه، حدیث 1317)



تجارت به معنای مبادله عادلانه دستاوردها، انتقال کالاها، برداشتن بار سنگین فروش از دوش تولیدگر و کاهش زحمات مصرف کننده، چیزی جز خدمت به تولیدگر و مصرف کننده نیست و بازرگان حلقه ارتباط تولیدکننده و مصرف کننده و عامل بهره وری و پیشرفت اقتصاد اسلامی است؛ زیرا بخش خدماتی که واسطه ای به نام بازرگان و بازار انجام می دهد، دسترسی دو بخش تولیدکننده و مصرف کننده را تسهیل می بخشد و زمینه جهت گیری تولید و بهره وری بیشتر و امکان جابه جایی کالا و انتقال آن به بازارهای منطقه ای و جهانی را فراهم می آورد.


از همین رو پیامبر اسلام(ص) درباره نقش بازار و بازرگان در جامعه می فرماید: التاجر الصدوق تحت ظل العرش یوم القیامهْ؛ بازرگان راستگو روز قیامت در سایه حمایت خداست. (میزان الحکمه، ج 1، ص 528)

این بدان معناست که فعالیت های خدماتی بازرگان در بازار اگر بر اساس مبانی به ویژه صداقت باشد، همانند فعالیتی است که فرشتگان مقرب الهی در عرش حکومت و حاکمیت الهی انجام می دهند؛ زیرا عرش منطقه تدبیر امور هستی بر اساس حق و عدالت است. بنابراین کسی که در سایه عرش الهی قرار می گیرد، در چارچوب تدبیر الهی فعالیت می کند و زمینه را برای پرورش و پروردگاری فراهم می آورد و در جهت گیری امور هستی در مسیر حکمت و اهداف حکیمانه الهی نقش بسزایی دارد.

یک بازرگان مسلمان باید جایگاه خویش و اهمیت فعالیت های خدماتی اش را در این مرتبه ببیند و خود را واسطه فیض و افاضه الهی و بخشی کوچک از مدبرات امر بداند. به این معنا که فرشتگان مدبرات امر اگر از عرش الهی امور هستی را تدبیر می کنند (نازعات، آیه 5) و مسئولیت حمل عرش حاکمیت و حکومت الهی بر دوش آنان نهاده شده است (غافر، آیه 7)، بازرگان صادق و مسلمان نیز از چنین جایگاهی برخوردار بوده و به این افتخار والا و ارجمند و تاج عزت سرافراز شده است.


اصول بازرگانی اسلامی

تجارت در اسلام اصول و قواعی دارد که مراعات آن می تواند زمینه ساز رشد و بالندگی اقتصادی جامعه شود و اقتصاد مقاومتی را تضمین کند و اصلاح امور فاسد جامعه اسلامی را موجب شود. در اینجا به برخی از این اصول اشاره می شود:


1. رضایت طرفین:

 در داد و ستد باید به گونه ای عمل شود که هر دو طرف خریدار و فروشنده راضی باشند. حال این خریدار بازرگان و فروشنده تولیدکننده باشد یا خریدار مصرف کننده و فروشنده بازرگان باشد. خداوند در آیه 29 سوریه نساء می فرماید: یا ایها الذین آمنوا لا تاکلوا اموالکم بینکم بالباطل الا ان تکون تجارهْ عن تراض منکم. هان ای مومنان! اموال یکدیگر را به باطل و بی جهت مصرف نکنید مگر تجارتی که با رضایت طرفین باشد. پس تصرف در اموال دیگری از طریق تجارت مورد قبول دو طرف، تصرفی مبتنی بر حق است و طرفین در چنین حالتی می توانند در کالا و بهای آن تصرف کنند.


2. عدم جواز فروش، قبل از تحویل:

 بازرگان تا زمانی که جنس خریداری شده از تولیدکننده را در اختیار نگرفته نباید آن را به دیگری از جمله مصرف کننده بفروشد. رسول خدا(ص) در این باره فرموده است: اذا اشتریت بیعا فلا تبعه حتی تقبضه؛ وقتی چیزی خریدی پیش از آنکه آن را تحویل بگیری نفروش. (کنز العمال، ج 4، ص 15)


3. عدم فروش کالای معیوب:

 کالایی که می فروشد باید فاقد عیب باشد. البته اگر به خریدار عیب کالا را بگوید و خریدار با وجود عیب خواهان آن باشد، به دلیل همان اصل رضایت طرفین چنین داد و ستدی جایز است. رسول خدا(ص) فرمود: مسلمان با مسلمان برادر است و جایز نیست به برادرش چیز معیوبی را بفروشد مگر آنکه به او اعلام کند. (کنزالعمال، ج 4، ص 59)


4. عدم غش در معامله:

 کسی که چیزی را می فروشد باید از هر گونه اقداماتی که مصداق غش در معامله است پرهیز کند. به این معنا که گونی برنج و جو و گندم یا سبد میوه ای که می فروشد بالا و پایین و ظاهر و باطن آن یکی باشد و به خریدار چیزی را نشان ندهد که با قسمت نهان آن تفاوت دارد. رسول خدا(ص) می فرماید: ای خواروبارفروش، زیر این کالا همانند روی آن است؟ هر کس به مسلمانان خیانت کند مسلمان نیست.(کنزالعمال، ج 4، ص 60)


5. عدم دخالت در معامله دیگران:

 اگر دو طرف در حال معامله هستند شما به عنوان فروشنده یا خریدار وارد معامله آنان نشوید و بگذارید آنان به کار خودشان ادامه دهند. پس اگر داد و ستدی از روی رضایت انجام گرفت که هیچ، وگرنه پس از پایان کارشان می توانید به عنوان خریدار یا فروشنده وارد معامله جدید شوید. رسول خدا(ص) درباره این اصل از اصول بازرگانی اسلامی در بازار مسلمانان فرموده است: هیچ یک از شما وارد معامله برادر دینی خود نشود. (کنزالعمال، ج 4، ص 69) در روایت است که پیامبر(ص) در جایی دیگر دخالت در معامله دیگران را نهی کرده است.

رسول خدا(ص) نهی فرمود از اینکه کسی در معامله برادر مسلمان خود وارد شود. (وسایل الشیعه، ج 12، ص 338)


6. پرهیز از آرزوی گرانی:

 ارزانی به معنای فراوانی نعمت است و جامعه اسلامی باید به گونه ای باشد که نعمت در آن به وفور یافت می شود و برکات از آسمان بر آن به سبب ایمان و تقواپیشگی می بارد (اعراف، آیه 96) پس کسی نباید آرزوی گرانی کند که عامل عدم دسترسی بسیاری از مردم به کالای مورد نظرشان می شود، بلکه مومن باید همواره آرزوی فراوانی و ارزانی را برای خود و جامعه مسلمانان داشته باشد. آن بازرگان و بازاری که خواهان گرانی است در حقیقت به ایمان خویش ضرر و زیان می رساند و برکت را از خود دریغ می دارد.

رسول خدا(ص) می فرماید: من تمنی علی امتی الغلاء لیلهًْ واحدهًْ احبط الله عمله اربعین سنهًْ؛ هر کس یک شب در آرزوی گرانی برای امت من باشد خداوند اعمال چهل ساله او را تباه خواهد کرد. (کنزالعمال، ج 4، ص 98)


7. رعایت راستگویی:

 چنانکه گفته شد صداقت از اصول بازرگانی است و بازاری باید اهل صداقت باشد وگرنه از تجارت خود سودی نمی برد، اما اگر صادق باشد جزو مدبران عرش الهی خواهد بود، امام صادق(ع) فرمود: خداوند سه کس را بدون حسابرسی به بهشت می برد: 1- پیشوای عادل؛ 2- بازرگان راستگو؛ 3- پیری که عمر خود را در اطاعت خدا گذرانده باشد. (میزان الحکمه، ج 1، ص 528)


8. مراعات امانت داری:

 غیر از صداقت، بازاری باید امین نیز باشد. اصل امانت همانند صداقت در همه امور زندگی یک اصل اسلامی و اخلاقی است، اما در بازار، امانت و صداقت در جایگاه بسیار مهم و اساسی قرار می گیرد. از همین رو ارزش صداقت و امانت در تجارت خیلی مهم تلقی شده است. به طوری که اگر بازاری صادق و امین باشد، جزو گواهان روز قیامت در کنار پیامبران و اولیاء و اوصیای الهی قرار می گیرد؛ چنانکه پیامبر(ص) فرموده است: التاجر الامین الصدوق المسلم مع الشهداء یوم القیامهْ؛ بازرگان امین و راستگو و مسلمان روز قیامت با شهیدان خواهد بود (میزان الحکمه، ج 1، ص 528)


9. مراعات توزین همراه با افزایش:

 کالا اگر جزو اقلامی است که باید توزین شود، بازاری باید جلوی چشم خریدار آن را وزن کرده و حتی کمی بر کفه خریدار بیفزاید. پس به طریق اولی باید گفت که کم فروشی بیرون از اصول بازار اسلامی است؛ چنانکه پیامبر(ص ) می فرماید: یا وزان، زن و ارجح؛ ای توزین گر! وزن کن و اندکی بیفزای. (میزان الحکمه، ج 1، ص 523) امام علی(ع) نیز به آسیب ها و آفات کم فروشی در بازار خرید و فروش اشاره می کند و می فرماید: وقتی پیمانه ها را کاهش دهند خداوند ایشان را گرفتار قحط و کمبود می سازد.


10. مراعات احسان و تقوا:

 بازاری باید اهل احسان و تقوا باشد و نه تنها از خطوط قرمز نگذرد بلکه به نفع خریدار و مصرف کننده عمل کند و از راه احسان و نیکی با خریدار معامله کند و از برخی حقوق خویش نیز چشم پوشی کند. چنین شیوه ای همانند پرداخت حقوق مالی واجب چون پرداخت خمس و زکات نه تنها موجب کاهش ثروت و سرمایه اش نمی شود، بلکه برکت را در زندگی اش می آورد، چنانکه این مطلب را می توان از روایات گوناگون به دست آورد. به هر حال، اصل تقوا و احسان از اصول بازرگانی اسلامی است که بازاری اسلامی باید آن را مراعات کنند.

پیامبر خدا(ص) فرموده است: هان ای بازرگانان! همانا بازرگانان در قیامت گنهکار برانگیخته می شوند مگر کسی که تقوای الهی پیشه کند، نیکویی کند و راستگو باشد. (میزان الحکمه، ج 1، ص 527)


11. حق فسخ معامله برای نادم:

 اگر خریدار پشیمان شده و خواهان فسخ معامله است، فروشنده باید آن را بپذیرد و در مغازه خویش ننویسد: «جنس فروخته شده پس گرفته نمی شود»؛ زیرا این شیوه در بازار اسلامی شیوه ای نادرست است و برکت را از زندگی بازاری می برد و چون در دنیا بر خریدار سخت گرفته خداوند نیز در قیامت بر او سخت می گیرد و از گناهان و خطاهایش نمی گذرد و توجهی به پشیمانی او نخواهد کرد؛ زیرا انسان باید به دیگران رحم کند تا مورد رحمت و مرحمت خداوند قرار گیرد.

پیامبر خدا(ص) به این اصل بازار اسلامی این گونه توجه داده و فرموده است: هر کس معامله شخص پشیمانی را فسخ کند، خداوند روز قیامت از گناهان او بگذرد. (میزان الحکمه، ج 1، ص 523) بنابراین بازاری خوب باید کالای فروخته شده را از خریدار پشیمان پس بگیرد. در این صورت مورد عنایت الهی در دنیا و آخرت قرار می گیرد؛ امام صادق(ع) فرمود: چهار کس در روز قیامت مورد توجه خداوند هستند:

1- کسی که معامله شخص نادمی را فسخ کند.

2- آنکه اندوه زده ای را فریادرسی کند.

3- کسی که برده ای را آزاد سازد.

4- کسی که زن و یا مرد بی همسری را همسر دهد. (وسایل الشیعه، ج 12، ص 4)


12. پرهیز از آفات پنج گانه بازرگانی و تجارت:

 اموری چند بازار اسلامی را خراب می کند و آفت بازار و تجارت است. این امور در آیات و روایات مطرح و از آنها نهی شده است. از جمله آنها، خصلت های پنج گانه ای است که بازاری اسلامی نباید آن را داشته باشد. پیامبر(ص) می فرماید: فروشنده و خریدار باید از پنج خصلت دوری گزینند وگرنه نباید داد و ستد کنند: 1- رباخواری؛ 2- سوگند خوردن؛ 3- نهان داشتن عیب ها؛ 4- تعریف از کالا هنگام فروش؛ 5- نکوهش هنگام خرید. (بحارالانوار، ج 103، ص 95) در این روایت بیان شده که برخی از افراد هنگام فروش به ستایش آن جنس و کالا می پردازند، ولی هنگامی که می خواهند همان را بخرند به سر مال می زنند. چنین شیوه ای در بازار اسلامی نباید رایج باشد و انتظار از بازاری اسلامی آن است که از این شیوه های تبلیغاتی و بازار کسادی پرهیز کند.


13. پرهیز از رباخواری:

 رباخواری در بازار اسلامی حرام است. باید توجه داشت که برخی از این اصولی که بیان شد جزو مستحبات و مکروهات بوده و برخی نیز جزو واجبات و محرمات است. از جمله مواردی که حرام است، کسب ربوی است. پیامبر خدا(ص) فرموده است: شر الکسب کسب الربا؛ بدترین درآمدها، درآمدی است که از راه ربا به دست آید. (بحارالانوار، ج 103، ص 115)


14. پرداخت مزد خدمات و پرهیز از غصب مزد خدمت:

 از جمله اموری که در بازار اسلامی نهی شده است، غصب مزد خدماتی است. به این معنا که اگر کسی خدماتی را برای کسی به عنوان اجیر انجام داد باید مزدش را داد. پس همان طوری که باید بهای کالا و جنس را پرداخت کرد، بهای خدماتی که اجیر و کارگر انجام می دهد باید پرداخت شود. رسول خدا(ص) می فرماید: پرداخت شود. رسول خدا(ص) می فرماید: خداوند تمام گناهان را می آمرزد، مگر کسی که مهر زنی را نپردازد، مزد کارگری را ندهد و شخص آزادی را به عنوان برده بفروشد. (بحارالانوار، ج103، ص 129)


15. حفظ اعتماد و عدم سوءاستفاده از اعتماد مشتری:

 از اصول بازار اسلامی اعتماد است. اگر روزی دیوار اعتماد در بازار اسلامی ترک بخورد، اقتصاد و بازار با بحران مواجه خواهد شد. هر بازاری باید بکوشد همواره اصل اعتماد را حفظ کند تا بازار، پررونق و پر برکت باشد. اصولا کسانی که با بازاری برخورد می کنند به گفته ها و کالا و اجناس فروشنده اعتماد می کنند و بر همین اساس آن را به عنوان یک جنس سالم با بهای مناسب و منصفانه خریداری می کنند. بنابراین بازاری باید اهل انصاف باشد و از بی انصافی پرهیز کند. از نظر پیامبر خدا(ص) بی انصافی در جایی که خریدار به فروشنده به عنوان منصف و با انصاف نگاه می کند مانند حرام خواری و نزول خواری است.

ایشان می فرماید: مغبون ساختن کسی که کار را به انصاف خود انسان سپرده، حکم رباخواری دارد. (بحارالانوار، ج 103، ص 104)


16. پرهیز از احتکار:

 احتکار به معنای حبس کالا و خدمات به قصد افزایش قیمت و گران فروشی، دور از انصاف و عدالت و برخلاف اصول بازار اسلامی است. اصولا بازار اسلامی باید درصدد ایجاد رفاه و افزایش کالا و اجناس و کاهش قیمت ها برای دسترسی بیشتر افراد به کالا و اجناس و خدمات باشد تا این گونه فقر و نداری از جامعه اسلامی ریشه کن شود.

اما کسی که احتکار می کند برخلاف حکمت بازار اسلامی رفتار می کند و از دایره اسلام و ایمان بیرون می رود و ارزش کارهای دیگرش کاهش می یابد. پیامبر خدا(ص) فرمود: هر کس مواد خوراکی بخرد و چهل روز برای ایجاد گرانی نگهدارد، سپس بفروشد و قیمت آن را در راه خدا صدقه بدهد، کفاره احتکارش حساب نمی شود. (بحارالانوار، ج 103، ص 98)

آن حضرت(ص) در جایی دیگر محتکر را ملعون می شمارد که از رحمت الهی دور شده است، در حالی که واردکننده کالا و بازرگان به سبب اقدام خداپسندانه و خدمت به جامعه از برکت برخوردار خواهد شد و خداوند به او عنایت می کند؛ چنانکه آن حضرت(ص) می فرماید: واردکننده از لطف و رحمت الهی بهره مند می گردد و احتکارکننده ملعون است. (وسایل الشیعه، ج 12، ص 313) امام علی(ع) نیز فرمود: احتکار راه و رسم اشرار است. (میزان الحکمه، ج 1، ص 286)


17. مراعات حق اختیار فسخ:

 راهکار فسخ در بازار اسلامی جزو مهمترین اصول تجارت است. این اختیار در چارچوب قواعد و مرزهایی به خوبی در روایات تبیین شده و فقه اسلامی ابعاد گوناگون آن را مطرح و تشریح کرده است. از جمله بحث های مهم فسخ بقای خیار فسخ تا زمان جدایی طرفین معامله است. پس حتی اگر جنس و قیمت رد و بدل شده باشد، باز دو طرف تا زمانی که از هم جدا نشده اند می توانند آن را فسخ کنند و هیچ یک از طرفین نمی توانند با این اصل فسخ مخالفت کنند. پیامبر(ص) می فرماید: مشتری و فروشنده تا از هم جدا نشده اند اختیار فسخ دارند. (وسایل الشیعه، ج 12، ص 245)


18. اجتناب از سوگند:

 در بازار اسلامی سوگند باید ترک شود و انسان برای امور پست دنیا و متاع آن نباید از سرمایه های بزرگی چون سوگند به ویژه به خدا پرهیز کند. پیامبر(ص) به بازاری در این باره هشدار می دهد و می فرماید: وای بر بازرگانان امت من از «نه به خدا» و «آری به خدا» گفتن. و وای بر صنعتگران امت من از «امروز و فردا» کردن. (وسایل الشیعه، ج 12، ص 310)

امام صادق(ع) نیز فروش به کمک سوگند را امری باطل و نادرست می شمارد و می فرماید: همانا کسی که با کمک قسم کالای خود را بفروشد مورد خشم خداست. (بحارالانوار، ج 103، ص 99)


19. اجتناب از سوءاستفاده از اضطرار مردم:

 برخی از مردم به سبب مشکلاتی که ناگهان بر سرشان خروار می شود ناچارند کالایی را بفروشند. شرایط غیرطبیعی و نیازمندی شدید موجب می شود که گاه زیر قیمت آن را بفروشند. خریداران باید مواظب باشند که در این زمان اجحاف نکرده و رویه بی انصافی در پیش نگیرند. امیرمؤمنان علی(ع) فرموده است: رسول خدا(ص) از خرید اجحاف گرانه اموال اشخاص که ناچار به فروش شده اند منع فرموده است. (میزان الحکمه، ج 1، ص 521)


20. اجتناب از تقلب:

 تقلب و جنس قلابی فروختن کار بسیار زشتی است. در این میان تقلب در برخی از کالاها مانند گوشت که با جان مردم سروکار دارد بسیار خطرناک است. از این رو تقلب بویژه در مواد خوراکی مانند گوشت مورد تاکید قرارگرفته است. بازار اسلامی باید از هرگونه تقلب و بدلی فروشی به عنوان جنس اصل پرهیز کند و بازاری باید اهل تقلب نباشد. روایت است: امام علی(ع) وارد بازار شد و فرمود: هان ای گوشت فروشان! هرکس در گوشت بدمد و آن را چاق نشان دهد از ما مسلمانان نیست.(بحارالانوار، ج 103، ص 102)


21- اجتناب از تجارت حرام:

 بازار اسلامی باید از خرید و فروش و تجارت حرام پرهیز کند. از جمله خرید و فروش پوست درندگان که درآمد آن حرام است.همچنین خرید و فروش مشروبات حرام که جایز نیست. رسول خدا(ص) فرمود: خداوند لعن کرده است مشروب و فشارنده آن و کارنده درخت آن و نوشنده آن و ساقی و فروشنده آن و خریدار و خورنده پول آن و حامل آن را و کسی را که به سوی او می برند. (بحارالانوار، ج 103، ص 44)

خرید و فروش کالای مسروقه نیز جزو این گروه از خرید و فروش های حرام است. رسول خدا(ص) فرموده است: هر کس دانسته اموال مسروقه ای را بخرد همانند خود سارق است. (وسایل الشیعه، ج 12، ص 248)


22. اجتناب از افزایش کاذب قیمت:

 بازار اسلامی باید عدالت و انصاف را مراعات کند. پس بازاری مسلمان باید از افزایش کاذب قیمت ها و گران فروشی پرهیز کند. رسول خدا(ص) فرمود: کسی که قیمت جنسی را بالا می برد بدون آنکه قصد خرید داشته باشد، خائن است.

(بحارالانوار، ج 103، ص 81)


23. تحقیق در مورد قیمت:

 خرید و فروش باید به گونه ای باشد که انسان مغبون نشود. بنابراین تحقیق درباره قیمت ها لازم و ضروری است تا دیگر مدعی نشود که نمی دانسته و کلاه سرش گذاشته اند. پیامبر خدا(ص) فرمود: کسی که مغبون می شود نه نزد خلق پسندیده است و نه نزد خدا دارای پاداش است. (بحارالانوار، ج 103، ص 94)


24. اجتناب از قرض بدون تصمیم پرداخت:

 قرض الحسنه بسیار امر مبارک و سازنده ای برای گیرنده و دهنده بوده و در اسلام سفارش بسیاری شده است. هر کسی باید تلاش کند تا این امر اسلامی باقی و برقرار و در جامعه تقویت شود؛ بنابراین هر کاری که این امر را مختل و موجب شود تا کسی رغبت به این کار پیدا نکند گناهی بزرگ مرتکب شده است. کسی که قرض می گیرد و قصد پرداخت نداشته نباشد، از جمله این افرادی هستند که موجب از میان رفتن این امر پسندیده الهی می شوند.

امام صادق(ع) به این افراد هشدار می دهد و می فرماید: دزدان سه دسته اند: 1- آنکه زکات نپردازد؛ 2- آنکه مهر زنان را ندهد؛ 3- آنکه قرض بگیرد و تصمیم به پرداخت نداشته باشد. (بحارالانوار، ج 103، ص 146)


25. وفاداری نسبت به معاملات:

 خداوند در آیات قرآن بر وفا به عقد و عهد تاکید بسیار کرده است. (مائده، آیه 2) بازاری باید همان طور که اهل صداقت و امانت است باید وفادار باشد و به عهد و عقد خود بماند. امام صادق(ع) فرموده است: مسلمانان به قراردادهای خود وفادارند مگر شرطی که برخلاف قرآن باشد. (بحارالانوار، ج 103، ص 137)


26. آموزش فقه و تجارت:

 بازاری اسلامی باید نخست آموزش فقه داشته باشد تا بتواند براساس موازین شرعی عمل کند. امام علی(ع) فرمود: ای بازرگانان، اول قوانین شرعی تجارت را بیاموزید آنگاه به بازرگانی بپردازید.

 الفقه ثم المتجر. (میزان الحکمه، 1 ص 520)


27. ریسک پذیری در تجارت:

 بازار و بازرگانی اصولا با خطر همزاد است و کسی در بازار سود می برد که خطرپذیر باشد. امام علی(ع) فرمود: بازرگان ترسو محروم است و بازرگان شجاع بهره مند. (وسایل الشیعه، ج 12، ص 323) تاجر باید در همه امور، تجارت را مدنظر قرار دهد و تنها در یک حوزه وارد نشود. اگر خطرپذیر باشد و تخم مرغ هایش را در چند سبد بگذارد احتمال بیشتری در سود برایش است.

امام علی(ع) فرمود: دست به انواع بازرگانی بزنید که تجارت ها عامل بی نیازی شما از اموال مردم است و خداوند شخص صاحب حرفه درستکار را دوست دارد. (میزان الحکمه، ج 1، ص 520)


28. ویژگی های دیگر بازاری:

 امام علی(ع) وقتی در بازار می گشت و موعظه می کرد، چنین می فرمود:

* خیرخواهی از خدا را مقدم بدارید.

* با آسان گرفتن در معامله، به کار خود برکت دهید.

* با خریداران متواضع باشید.

* خود را به داشتن حلم و بردباری (پرهیز از عصبانیت) زینت دهید.

* از قسم خوردن پرهیز کنید.

* از دروغ گفتن فاصله بگیرید.

* از ستم کردن بترسید.

* در حق مظلوم با انصاف باشید.

از اجابت دعا تا بخشش گناه در کلسیای نوین صوفیه

بعد از کپی برداری صوفیه از غسل تعمید و رونمایی از غسل اسلام این بار نوبت بخشش گناه توسط قطب با شفاعت اقطاب قبلی شد تا بار دیگر شاهد فرقه هزار رنگ با محوریت مسیحیت باشیم.

 
تشکیل کلیسای نوین به سبک فرقه سیاسی صوفیه، امریست که اخیرا به نام مددکاری صورت گرفته است و در آن به اشکال مختلف به جذب افراد و اطرافیان آن‌ها پرداخته می‌شود.

 
مددکاری رضا وابسته به فرقه سیاسی صوفیه در قالب خیریه به ترویج تفکرات انحرافی این فرقه می‌پردازد و در مواقعی مبلغین آن با مقایسه نورعلی تابنده و خداوند انحراف شدید توحیدی خود را به نمایش می‌گذارند.  برای نمونه می‌توان به افرادی اشاره کرد که در قالب مددکاری در این موسسه به فعالیت پرداخته‌اند ولی مبلغینی هستند که تفکرات انحرافی فرقه را به بیماران و سالمندان القاء می‌کنند تا  کلیسای نوین توسط این فرقه سیاسی رونمایی شود.

 
یکی از این مبلغین که با نقاب مددکاری در این موسسه فعالیت می‌کند بعد از تشرف مددکاران از تفکرات انحرافی خود پرده برداشت و با مقایسه قطب و خداوند چهره واقعی خود را به نمایش گذاشت و از این قطب سیاسی به عنوان اجابت کننده دعا یاد کرد!

 
در جای دیگر یکی از مسئولین مددکاری با شفیع قرار دادن اقطاب قبلی خواستار بخشش گناهان فقرا توسط قطب فعلی می شود!

 
ترویج تفکرات انحرافی مسیحیت و کپی آن در کلیسای نوین صوفیه به نام مددکاری امری غیرقابل انکار است! این مطلب در حالیست که بعد از پلمپ کلسیای نوین فرقه سیاسی صوفیه که به نام مددکاری فعالیت می‌کرد تعدادی از فقرا با جمع آوری طوماری خطاب به وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی خواستار فک پلمپ خانقاه نوین یا همان به اصطلاح مددکاری شدند! بعد از جمع آوری طومار نورعلی تابنده قطب سیاسی فرقه نسبت به این موضوع اعتراض کرد و بیان کرد:

 
در درویشی طومار بازی نداریم و باید شفاها حرف خود را بزنیم مثل پیامبر (ص) !

 
اعتراض قطب سیاسی فرقه نسبت به طومار نویسی تعدادی از فقرا این ظن را تقویت کرد که هدایت فقرا از دست قطب سیاسی خارج شده است و دستور از آنطرف مرزها مخابره می‌شود. شنیده‌ها حاکی از آن است که اعتراض این قطب سیاسی صرفا به خاطر مشورت نگرفتن و بی‌توجهی فقرا نسبت به پیر خود بوده است به همین خاطر این قطب سیاسی چندی بعد به اعتراض خود شدت بخشید و بیان کرد:

 
متاسفانه بسیاری از فقرا و حتی مشایخ حرف‌های من را توجه نفرمودند و بهم ریختگی که ما در جامعه داریم جلوه‌ای از بهم ریختگی اینها است. خداوند ان شاء الله به ما تفضل کند و ما به خودمان رحم کنیم تا خداوند به ما رحم کند!

 

بعد از اعتراض شدید قطب سیاسی صوفیه، سایت وابسته به این فرقه سیاسی در اقدامی بی سابقه اخبار و اطلاعیه های خود را به جلسات سخنرانی ایشان اختصاص داد تا علاوه بر دلجویی از قطب فرقه به نحوی فضای متشنج درون فرقه ای را آرام کند.

کسانی که در گرفتارى صبور و در آسايش شاكرند

امام جعفر صادق عليه‌السلامدر حدیثی شریف فرمودند: سزاوار است مؤمن هشت خصلت داشته باشد:
در سختى ها با وقار، در گرفتارى صبور، در آسايش شاكر و به روزى خداوند قانع باشد، به دشمنان ستم نكند، از دوستان كينه و دشمنى به دل نگيرد، بدنش از او در رنج و مردم از او در آسايش باشند.

متن حدیث:

يَنْبَغى لِلْمُؤْمِنِ اَنْ يَكونَ فيهِ ثَمانى خِصالٍ: وَقورا عِنْدَ الهَزاهِزِ ،صَبورا عِندَ البَلاءِ، شَكُورا عِنْدَ الرَّخاءِ، قانِعا بِما رَزَقَهُ اللّه، لايَظْلِمُ الاَعْداءِ، وَ لايَتَحامَلُ لِلاَْصْدِقاءِ، بَدَنُهُ مِنْهُ فى تَعَبٍ وَ النّاسُ مِنْهُ فى راحَةٍ.



«كافى، جلد2، صفحه 47»

استاد دانشگاه لندن: «ناصبی‌ها» دشمن شیعیان و اهل سنت هستند

حمید النجدی»، پژوهشگر و نویسنده عراقی‌الأصل و استاد مقطع دکتری علوم قرآنی دانشگاه لندن و مؤلف دو کتاب قرآنی «اعجاز بلاغی و عددی در قرآن کریم» و «اعجاز علمی در قرآن کریم»، با بیان این مطلب گفت: عوامل تفرقه خود به خود به وجود نیامده‌اند و کسانی هستند که آن‌ها را به وجود آورده‌اند. عواملی وجود دارد که استعمارگران هرگاه اراده کنند آنها را می‌سازند تا به وسیله آنها تفرقة را در میان مسلمانان ایجاد کنند.



وی تصریح کرد: فرق و مذاهب اسلامی از قرن‌ها پیش با هم و با پیروان دیگر ادیان آسمانی زندگی مسالمت‌آمیزی داشته‌اند. تاریخ اسلامی نشان‌دهنده زندگی آسوده و امن یهودیان و مسیحیان در سرزمین‌های اسلامی است.

النجدی در ادامه اظهار داشت: مسلمانان از ابتدای حکومت‌داری و فتوحات خویش در یک کشور بزرگ با هم زندگی می‌کردند که آخرین کشور آنها هم امپراطوری بزرگ عثمانی بود که علی‌رغم همه اشتباهاتی که در حکومت‌داری وجود داشت، مسلمانان در آن زیر پرچم اسلام و توحید به صورت مسالمت‌آمیز زندگی می‌کردند.

فرآیند ایجاد تفرقه میان مسلمانان یک فرآیند تاریخی است

وی تأکید کرد: پس از جنگ جهانی اول این کشور اسلامی تجزیه و به چند تکه تقسیم شد و از همان زمان تفرقه و چندگانگی در میان مسلمانان رواج یافت. ایجاد تفرقه در میان مسلمانان به صورت تقسیم جغرافیایی آغاز شد و سپس به گرایش‌های قومی و مذهبی سرایت کرد در نتیجه فرآیند ایجاد تفرقه میان مسلمانان یک فرآیند تاریخی است.

قرآن از «َشرک» به‌عنوان «الظلم العظیم» تعبیر می‌کند

اندیشمند قرآنی عراقی‌الأصل مقیم لندن درباره چگونگی مقابله با تفرقه به وسیله آموزه‌های قرآنی گفت: خطرناکترین امور از نظر قرآن کریم «شرک» است که قرآن آن را با تعبیر «الظلم العظیم» معرفی می‌کند.

وی با اشاره به یک مثال قرآنی افزود: بنی اسرائیل در غیاب حضرت موسی (ع) از عبادت خداوند رویگردان شدند و به شرک روی آوردند و «گوساله» پرست شدند و زمانی که حضرت موسی (ع) بازگشت، هارون (ع) را مؤاخذه کرد که چرا مرا مطلع نساختی و هارون(ع) به روایت قرآن کریم در پاسخ می‌فرماید: «قَالَ یَا ابْنَ أُمَّ لَا تَأْخُذْ بِلِحْیَتِی وَلَا بِرَأْسِی إِنِّی خَشِیتُ أَن تَقُولَ فَرَّقْتَ بَیْنَ بَنِی اسرائیل»(گفت اى پسر مادرم نه ریش مرا بگیر و نه [موى] سرم را من ترسیدم بگویى میان بنى‏ اسرائیل تفرقه انداختى و سخنم را مراعات نکردى) (سوره طه / آیه 94)

وی افزود: هارون (ع) حتی با شرک ورزیدن بنی اسرائیل بر وحدت و عدم تفرقه آنها حریص بود، اما چه می‌شود که امروزه مسلمانان علی رغم مشترک بودن در یکتاپرستی و اصول دین بر وحدت خویش حریص نیستند.

استاد علوم قرآنی مقطع دکتری دانشگاه لندن با اشاره به این که هارون (ع) حتی پس از آنکه بنی اسرائیل در غیاب حضرت موسی (ع) مشرک شدند، برای حفظ وحدت آنها کوشید، گفت: اختلافات میان مسلمانان در حد شرک نیست، اما باز هم می‌بینیم که تفرقة و چندگانگی بر میان آنان حکمفرماست.

وی با تأکید بر اینکه اختلافات میان مسلمانان در حدی نیست که به خاطر آنها وحدت خویش را قربانی سازند، تصریح کرد: پیروان کدام مذهب اسلامی جز خدا را می‌پرستند؟ و به یگانگی خدا و رسالت رسولش (ص) شهادت نمی‌دهند؟

استاد مقطع دکتری دانشگاه لندن در ادامه اظهار داشت: رویکرد قرآن در زمینه وحدت مسلمانان واضح و روشن است و شعار «إِنَّ هَذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّکُمْ فَاعْبُدُونِ»(این است امت ‏شما که امتى یگانه است و منم پروردگار شما پس مرا بپرستید)(آیه 92 سوره أنبیاء) حاکی از این رویکرد الهی است.



وی اظهار داشت: شیعه و سنی علی رغم همه گرایش‌ها و مذاهب فرعی خویش مسلمانند و تنها کسانی که با این واقعیت مشکل دارند «ناصبی‌ها» هستند که هم با شیعه و هم با سنی دشمنی دارند.

وی گفت: ناصبی‌ها دشمن اهل بیت (ع) و از خوارج هستند، زیرا حقانیت اهل بیت (ع) در میان شیعه و سنی امری متفق علیه است و مسلمانان در این موضوع اختلاف‌نظری ندارند.

تمسک به قرآن و اهل بیت(ع)؛ راه‌کار مهم تحقق وحدت

وی درباره راه‌کارهای عملی رسیدن مسلمانان به وحدت و همدگی تأکید کرد: تنها راه ضامن وحدت برای مسلمانان، تمسک جستن به قرآن و اهل بیت (ع) است.

وی افزود: اگر مسلمانان به قرآن و اهل بیت (ع) تمسک بجویند، مسئله وحدت آنها نیز حل خواهد شد و بدون این دو محور اساسی وحدت، تحقق آن امر محال و ناشدنی خواهد بود.

وی با اشاره به حدیث ثقلین «إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا- کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی وَ إِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ» اظهار داشت: برخی‌ها می‌گویند که پیامبر(ص) به جای قرآن و عترت، به قرآن و سنت اشاره کرده است که این امر کاملاً اشتباه است؛ زیرا حدیث ثقلین با تأکید بر قرآن و سنت در هیچ یک از منابع موثق اهل تسنن نیامده است.

النجدی اظهار داشت: امام «مالک» در جایی می‌گوید که به نقل از رسول خدا (ص) برای من نقل شده است که ایشان چنین (حدیث ثقلین با تأکید بر قرآن و سنت) فرمودند و این حدیث «مجهول» (ناشناخته) و «متروک» (ترک شده) است.

به گفته حمید النجدی، حدیث قرآن و سنت در هیچ یک از کتب صحاح (صحیح بخاری، صحیح مسلم، سنن ابى داود، صحیح ترمذى، سنن ابن ماجه، صحیح نسائى) وجود ندارد و در نتیجه حدیثی است مجهول و متروک.

تفاوت شیعیان آخرالزمان و شیعیان زمان ائمه(ع)

در ادعیه به ما آموختند از خدا بخواهیم جزو یاران امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف باشیم. در تعقیبات نماز صبح دعایی کوتاه وجود داردکه ابتدائش با «اللهم بلّغ مولای صاحب‌الزمان» آغاز در واقع نوعی تجدید بیعت با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است.

 

بنابراین باید از خدا بخواهیم که ما را در رکاب و از یاران و مدافعین حضرت قرار دهد و در دعای عهد نیز از خداوند می‌خواهیم که اگر مرگ هم بین ما و او فاصله انداخت، چنین مانعی از بین برود و با ظهور ایشان بتوانیم به دنیا بازگردیم.

 

زمانی که امام مرحوم شدند یک برگه نشانه (چوب‌الف) در مفاتیح ایشان پیدا کردند که مشخص بود ایشان مداومت در خواندن این دعا داشته است؛ در این دعا می‌خوانیم که اگر مرگ بین من و ظهور حضرت فاصله انداخت مرا به این عالم بازگرداند. بنابراین شیعه باید آنقدر مشتاق یاری امام باشد که چنین درخواستی از خدا داشته باشد.

 

غرب با ابزارها و تکنولوژی فعلی، تمدن خود را بنا کرده است، آیا تمدن حضرت هم بر این اساس بنا می‌شود یا اینکه ابزارهای آن متفاوت از ابزارهای ماست؟ در روایات آمده که قیام حضرت با شمشیر خواهد بود، حال مشخص نیست تکنولوژی روز است یا اینکه همان شمشیر است، این نکته اکنون محل بحث ما نیست.

 

چقدر فرق است بین شیعیان آخرالزمان با شیعیانی که در زمان ائمه علیهم السلام بودند و آنها را یاری نمی‌کردند، در قضیه کربلا یک داستانی است که آن را شاید کمتر شنیده باشیم، پیش از آغاز جنگ دو لشگر مقابل هم اردو زده بودند و فاصله‌ها کم بود و همدیگر را می‌دیدند، هنوز جنگ شروع نشده بود یک شخصی در لشگر عمر سعد به نام هرثمة بن سلیم به سمت لشکر امام علیه السلام آمد و از ایشان خواست که او را ببخشد. حضرت هم توبه او را قبول کرد و پرسید که هرثمه چه شد که به لشگر ما آمدی؟ او هم یاد لشکر امیرالمؤمنین علیه السلام افتاد که در زمان یکی از جنگ‌ها از کربلا رد شد و گریه کرد و گفت روزی یک عده عاشق اینجا می‌آیند و شهید می‌شوند. با این حال باز هم در لشکر امام نیامد و گفت که من خانواده دارم، امام هم به او گفت که برو از اینجا دور شو که صدای مظلومیت ما را نشنوی! چقدر بین شیعیان آن زمان و شیعیان آخرالزمان که امام معصومشان را ندیده باور دارند، تفاوت است.

 

روایت از امام سجاد علیه السلام داریم که فرمود بهترین شیعیان ما شیعیان آخرالزمان که قائل به امامت او هستند و منتظر ظهورند اینها از مؤمنان همه زمان‌ها بالاتر هستند چرا که خدا آنقدر به شیعیان آخرالزمان فهم و شعور و معرفت داده که ما را ندیده باور دارند، غیبت برای آنها به منزله شهود است.

 

هنر بندگی همین است که انسان خیلی چیزهای ندیده را باور و قبول کند. در قرآن هم متقین را خداوند کسانی می‌داند که ندیده خیلی چیزها را قبول می‌کند مؤمن کسی است که خدا و اهل بیت علیهم السلام را ندیده باور داشته باشد.

 

متأسفانه فرهنگ و تمدن مادی زمان ما که به اصطلاح مدرنیته یا هر اسم دهن پرکنی است، چنان انسان‌ها را بی‌جهت بزرگ و جسور کرده که می‌گوید هرچه به عقلت نرسید دیگر باورش نکن ولو وحی هم باشد! یعنی دیگر زمان آن گذشته که خدا بگوید و ما باور کنیم! در حالی که باید بدانیم دایره وحی بزرگتر از عقل ماست، چیزهایی است که در عقل ما نمی‌گنجد و این طبیعی است، چرا که عقل ما خالص نیست و هواهای نفس در آن تأثیر زیادی گذاشته است.

بحارالأنوار اثری ماندگار ازعلامه مجلسی

بحارالأنواریکی از مهمترین کتابهای جامع حدیث شیعه است. این کتاب توسط علامه مجلسی (1037 - 1110 هجرى) با همکاری گروهی از همکاران و شاگردان ایشان تدوین شده است. علامه مجلسى فرزند مولى محمد تقى معروف به مجلسی اول است. او در علوم مختلف اسلامى مانند تفسیر، حدیث، کلام، فقه، اصول، تاریخ، رجال و درایه مسلط، در بسیاری از آنها صاحب نظر بوده است. علامه پس از فوت مرحوم ملا محمد باقر سبزواری در سال 1090 هجری به منصب شیخ الاسلامی دست یافت. و در این مسند خدمات بسیاری را در مقوله‌های گوناگون سیاسی و اجتماعی به ایران و تشیع نمود.

موضوع

دائرة المعارف بزرگ حدیث، شامل کلیه مباحث اسلامى از تفسیر قرآن و تاریخ گرفته تا فقه و کلام و...این کتاب از عمده ترین و گسترده ترین جوامع حدیثى شیعه است. که روایات کتب حدیث را با تبویب و نظم نسبتا کاملى جمع نموده است. علامه مجلسى در تفسیر و شرح روایات از منابع مختلف لغت، فقه، تفسیر، کلام، تاریخ، اخلاق و... استفاده کرده است.علامه براى جمع آورى مطالب این کتاب به جهت امکانات فراوانى که در اختیار داشته، بهترین و معتبرترین نسخه هاى موجود از هر کتاب را بدست آورده است.



مجلسى در نقل مطالب بسیار دقیق عمل کرده و تقطیع در این کتاب جایگاهى ندارد. همچنین امانت در نقل و شیوه نقل مطالب دقیقا رعایت شده است. در مجموع بحارالأنوار کتابخانه اى جامع از کتب و تألیفات معتبر شیعى است که مطالب آن با نظم منطقى در کنار هم چیده شده است.در این کتاب مکررات نیز حذف شده و تنها آدرس موارد مشابه ذکر گردیده است.


انگیزه نگارش

مرحوم مجلسى پس از آموختن کتب روایى مشهور به دنبال کتب و مراجع دور افتاده رفت. این اصول به خاطر بى اعتنایى به آن ها و توجه زیاد بزرگان به کتب مشهور از قبیل کتب اربعه و... مهجور مانده بودند و سال ها کسى سراغ آن ها را نمى گرفت.علامه که اوضاع را چنین دید عده اى را براى یافتن این کتب به شهرها و کشورهاى مختلف اسلامى گسیل داشت و با همت و پشتکار او مقدار زیادى از این کتب پیدا شد.


علامه مجلسى پس از مطالعه این منابع مهم و پى بردن به ارزش آنها نهایت سعى خویش را براى نسخه بردارى و تکثیر این کتب نمود. به همین جهت است که هم اکنون نسخه هاى خطى فراوانى از کتب مختلف اسلامى از قرن 11 و 12 هجرى در دست است.علامه شاگردان خود را نیز تشویق مى کرد به طورى که مثلا از سید نعمت الله جزائرى که از شاگردان مبرز علامه مجلسى است ده ها کتاب موجود است که به خط خویش آنها را استنساخ نموده است.

علامه مشکل مهمى در این کتب یافت و آن تنوع فراوان عناوین کتاب ها و تنوع موضوعات بود به طورى که گاهى یافتن مطلب و موضوع دلخواه در آنها کارى بسیار مشکل و خسته کننده مى شد.از سویى بیم آن مى رفت که پس از چند سال یا چند دهه دوباره گرد غربت بر این کتب بنشیند و زحمات علامه و معاصرانش عقیم بماند و احتمالا تمام نسخه هاى این کتب نابود گردد.

به خاطر این مسائل بود که علامه مجلسى کمر همت بست تا «بحارالأنوار» را تألیف نماید و این میراث و گنجینه عظیم را براى همیشه جاودان سازد.

از طرفى علامه همه چیز را در روایات و سنت نبوى و علوى مى دید، لذا با آن که در علوم مختلف قدم برداشت و راه هاى گوناگون علمى را سپرى نمود دوباره به سراغ اهل بیت علیهم السلام و سخنان آنان آمد.

او خود در مقدمه بحار چنین مى گوید: «من در آغاز جوانى بر دانش آموزى در انواع علوم حریص بودم و مدتى از عمر خویش را در استفاده از این دانش ها سپرى کردم، ولى پس از اندیشه در ثمرات این علوم و تأمل در علم سودمند براى آخرت دریافتم که زلال علم تنها از سرچشمه وحى و روایات اهل بیت علیهم السلام بدست مى آید...».

بدین سان علامه که علوم عقلى و نقلى گوناگون عصر خویش را خوانده و در هریک از آن ها استادى توانمند بود وجهه نظر خویش را معطوف به کلمات گهربار معصومین علیهم السلام نمود و تمام تلاش خود را در حفظ و تعلیم و تعلم آن ها صرف کرد.


همکاران علامه مجلسی

علامه مجلسی برای‌ اجرای‌ چنین‌ کار عظیمى‌ از همکاران‌ و شاگردان‌ بسیاری‌ کمک‌ گرفته‌ که‌ در برخى‌ منابع‌ شمار آنها را بالغ‌ بر هزار نفر دانسته‌اند و کسانى‌ چون‌ میرزا عبدالله‌ افندی‌، میرمحمد صالح‌ حسینى‌، ملا ذوالفقار، ملا محمد رضا، عبدالله‌ بن‌ نورالدین‌ بحرینى‌، نعمت‌ الله‌جزایری‌ وآمنه‌خاتون‌ خواهرش‌ را جزو همکاران‌ وی‌ شمرده‌اند[۱]


شیوه بیان مطالب

کتاب بحارالأنوار به کتاب هاى متعدد تقسیم شده که هر موضوع کلى یک کتاب است. هر کتاب نیز داراى ابواب کلى است و زیر مجموعه هر باب کلى باب هاى جزئى قرار دارد. برخى ابواب جزئى نیز داراى فصل هایى است که زیر مجموعه آنها هستند. شیوه چینش مطالب در بحار بسیار متأثر از کتاب کافى است، البته تفاوت هایى هم در این بین دیده مى شود.



از جمله علامه برخى ابواب و کتب را براى اولین بار مطرح کرده مانند «کتاب السماء والعالم» و تاریخ انبیاء و ائمه اطهار علیهم السلام. در هر موضوع نیز ابتدا آیات قرآن مرتبط با آن موضوع آمده است. در صورت لزوم، توضیح و تفسیرى هم براى آیات بیان شده که بیشتر استفاده علامه از تفسیر «مجمع البیان» طبرسى و «مفاتیح الغیب» فخر رازى است.



پس از آن روایات هر باب به تفصیل آمده است. روایات با ذکر سند کامل و مأخذ نقل ذکر شده است. روایات تکرارى از یک یا چند منبع آدرس داده شده و اختلافات در سندها یا متن روایات مشابه در کتب گوناگون تذکر داده شده است.

در بسیارى موارد علامه مجلسى با عنوانى مانند «بیان» توضیحات و شرح هایى بر روایات زده که بسیار از حیث مطالب و موضوعات متنوع است، به طورى که جمع آورى این شرح ها و بیان ها خود چند جلد کتاب ارزشمند مى شود.


تاریخ تألیف


ابتداى نوشتن بحار در سال 1070 هجرى بود و تا سال 1103 هجرى ادامه یافت. البته مجلدات بحار به ترتیب تألیف نگشت. بلکه کاملا متفرق آماده شدند مثلا در سال 1077 هجرى جلد دوم بحار تمام شد و پس از آن جلد پنجم و سپس یازدهم آماده گشت. جلد دهم در سال 1079 هجرى به اتمام رسید و پس از آن جلد نهم کامل شده و جلد سوم نیز در سال 1080 به اتمام رسید.

آخرین مجلد بحار نیز جلد چهاردهم آن بود که در سال 1103 هجرى کامل گشت. (این ارقام مجلدات بر اساس ترتیب 25 جلدى علامه است.)
تعداد و محتوای مجلدات بحار الانوار

بحارالأنوار توسط مؤلف در 25 جلد تنظیم شد. البته به جهت طولانى شدن جلد 15 این جلد به 2 مجلد تقسیم شد و رقم مجلدات بحار به 26 رسید. دارالکتب الاسلامیه همین 26 جلد را در 110 جلد چاپ نموده که جلد 54 - 56 آن فهرست ها و آدرس هاى کتاب مى باشد.

متأسفانه علامه مجلسى فرصت پاکنویس قسمت دوم جلد 15 تا پایان کتاب را نیافته است. (به جز جلد 18 و 22)

این مجلدات توسط میرزا عبدالله افندى، صاحب ریاض العلماء که از شاگردان علامه بوده پاکنویس شده است. به همین خاطر شیوه نگارش این مجلدات با بقیه کتاب بسیار متفاوت است و برخى عناوین باب ها خالى است و روایتى در آن ها دیده نمى شود. توضیحات و بیان هاى علامه نیز در این قسمت از کتاب کاهش چشمگیرى دارد.



موضوعات مطرح شده در بحار الانوار به ترتیب مجلدات آن به شرح زیر می‌باشد:

جلد اول: این جلد مشتمل بر 40 باب شامل کتاب عقل و جهل، فضیلت علم و علما و طبقات آنها، حجیت اخبار و قواعدی که از آنها استخراج می‌شود، نکوهش قیاس با مقدمه مفصل درباره مصادر کتاب و توفیق مصادر ومطالب سودمند می‌باشد.

جلد دوم: مشتمل بر 31 باب شامل کتاب توحید و صفات خداوند و اسماء حسنای ذات الهی، توحید مفصل، رساله اهلیلجه.

جلد سوم:مشتمل بر 59 باب شامل کتاب عدل، مشیت، اراده، قضا، قدر، هدایت، ضلالت، امتحان، طینت، میثاق، توبه علل احکام، مقدمات مرگ و موخرات آن.

جلد چهارم: کتاب احتجاجات ومناظرات در 83 باب و تمام کتاب اما علی بن جعفر علیه‌السلام می‌باشد.

جلد پنجم: احوال پیامبران و سرگذشت آنها در 82 باب است.

جلد ششم: این جلد مشتمل بر 72 باب، شامل احوال پیغمبر اکرم و جمعی از پدران آن حضرت، شرح حقیقت معجزه و چگونگی اعجاز قرآن، شرح حال ابوذر،سلمان، عمار، مقداد و برخی دیگر ازبزرگان.

جلد هفتم: در مشترکات احوالات ائمه علیه‌السلام و شرایط امامت و چگونگی ولایت آنها و شئون غریبه و برتری آنها نسبت به پیغمبران سابق و ثواب دوستی آنها و فضیلت ذریه آن ذات مقدسه وپاره‌ای از مناظرات علماء در 150 باب.

جلد هشتم: فتنه‌هایی که بعد از پیغمبر روی داد، سیرت خلفا و آنچه در روزگار آنها اتفاق افتاد، جنگ جمل، جنگ صفین، جنگ نهروان، غارتگری معاویه از اطراف عراق ، احوال بعضی از اصحاب امیرالمومنین، شرح قسمتی از اشعار منسوب به آن حضرت و شرح برخی از نامه‌های آن وجود مقدس در 62 باب.

جلد نهم: احوال امیرالمومنین از ولادت تا شهادت، سرگذشت ابوطالب پدر آن حضرت و ایمان او و گروهی از اصحاب امیرالمومنین و روایات وارده در امامت امامان دوازده گانه در 128 باب.

جلد دهم: احوال حضرت فاطمه علیها السلام و امام حسن علیه‌السلام و امام حسین علیه‌السلام، خروج مختار وخونخواهی از قتله کربلا در 50 باب.

جلد یازدهم: احوال ائمه چهارگانه بعد از امام حسین یعنی امام زین العابدین علیه‌السلام، امام محمد باقر علیه‌السلام، امام جعفر صادق علیه‌السلام، امام موسی کاظم علیه‌السلام و جماعتی از اصحاب و فرزندان آنها در 46 باب.

جلد دوازدهم: شرح حال چهار امام قبل از امام منتظر یعنی امام رضا علیه‌السلام، امام محمد تقی علیه‌السلام، امام علی النقی علیه‌السلام، امام حسن عسگری علیه‌السلام. شرح حال بعضی از اصحاب آنها در 39 باب.

جلد سیزدهم: احوال حجت منتظر عجل الله تعالی فرجه در 36 باب.

جلد چهاردهم: آسمان و جهان (سماء و عالم) پیدایش آنها، اجزاء آنها مانند فلکیات، فرشتگان، جن، انسان،حیوان، عناصر، صید. طریق کشتار حیوانات، خوردنی‌ها و آشامیدنی‌ها و تمام کتاب طب النبی و کتاب طب الرضا در210 باب.

جلد پانزدهم: ایمان و کفر در سه بخش: ایمان و شرط آن و صفات مومنین و فضل آنها و فضل شیعه و اوصاف آنها. دوم: اخلاق حسنه و آنچه موجب نجات آدم از مهالک دنیاست. سوم: کفر وشعب آن و اخلاق رزیله که جمعا در 108 باب آورده شده است.

جلد شانزدهم: در آداب و سنن، زینتها و تجملات، نظافت، سرمه کشیدن، استعمال عطریات، شب زنده داری، خواب، سفر، منهیات و گناهان کبیره در 131 باب.

جلد هفدهم: مواعظ وحکم در باب 73 باب.

جلد هجدهم: در دو بخش: طهارت که مشتمل بر شش باب است. و بخش دوم: صلاة در صد و شصت و یک باب بعلاوه رساله «ازاحة العلة» شازان بن جبرئیل قمی.

جلد نوزدهم: نیز در دو بخش: فضایل قرآن و آداب آن وثواب و اعجاز آن. همچنین تمام تفسیر نعمانی در 130 باب. بخش دوم: درباره ذکر وانواع آن و آداب دعا و شروط آن، حرزها، دعا برای دردها، صحیفه ادریس و غیره در 131 باب.

جلد بیستم: زکات، خمس، صدقه، نماز، اعتکاف، اعمال سال در 122 باب.

جلد بیست و یکم: حج، عمره، احوال شهر مدینه و غیره در 84 باب.

جلد بیست و دوم: زیارتهایی که از ائمه معصومین نقل شده است در 64 باب.

جلد بیست و سوم: عقود و ایقاعات در 130 باب.

جلد بیست و چهارم: احکام شرعی تا کتاب دیات در 48 باب.

جلد بیست و پنجم: اجازات و تمام فهرست شیخ منتخب الدین رازی ، منتخب کتاب "سلافة العصر" سید علیخان شیرازی، اوایل کتاب اجازات سید بن طاووس، اجازه کبیره علامه حلی برای "بنی زهره" و اجازه شهید اول و دوم و غیره آن.
تعداد روایات اهل البیت در بحار النوار
از پیامبر گرامی اسلام ( صلی الله علیه و آله ) : 21411
امیرالمؤمنین(علیه السلام) : 13137
حضرت زهرا ( سلام الله علیها) : 1265
امام حسن(علیه السلام) : 1326
امام حسین(علیه السلام) : 1595
امام سجاد(علیه السلام) : 1540
امام باقر(علیه السلام) : 7071
امام صادق(علیه السلام) : 19556
امام کاظم(علیه السلام) : 2757
امام رضا(علیه السلام) : 2817
امام جواد(علیه السلام) : 369
امام هادی(علیه السلام) : 415
امام عسکری(علیه السلام) : 682
امام زمان(علیه السلام): 1092
البته تعداد روایات قدسی، 238 و روایات مُرسَل، 3717 و روایات غیر معصوم، 2067 روایت است
تعدادِ 4118 روایت هم تحت عنوانِ روایاتِ بدونِ راوی، آمده است


منابع بحارالأنوار

پیرامون منابع نقل علامه در بحار، توضیحاتى در مقدمه کتاب آمده است. ایشان در فصل اول از مقدمه نام 375 کتاب را به عنوان مصادر بحار آورده و به آثارى دیگر با کلماتى چون «و غیره» و «و سایر آثاره» اشاره نموده است.

این منابع از حیث تنوع موضوعات بسیار گسترده اند و شامل کتب حدیث، فقه، اصول، تفسیر، رجال، انساب، تاریخ، کلام، فلسفه و لغت مى شوند.

به خاطر اشتهار کتب اربعه علامه از آن ها مطالب فراوانى نقل نکرده است. (به جز کافى که بیش از 3500 مورد به آن استناد شده، و الا مثلا از من لایحضره الفقیه کمتر از یکصد مورد نقل دارد.)

در بین منابع، به جز کتاب «شهاب الأخبار» بقیه کتب کاملا شیعى است. (علامه قاضى نعمان بن محمد صاحب دعائم الإسلام را هم شیعه مى داند.)

بیشترین ذکر علامه مجلسى از کتب اهل سنت به جهت تأیید یا توضیح روایات است یا براى رد روایات عامه.

میزان استفاده علامه مجلسى از منابع مختلف یکسان نیست. ایشان براى حدود 80 منبع از مصادر بحار اسم رمز مشخص کرده که این کتب در حقیقت منابع اصلى بحار هستند. بعضى کتب مانند طب الرضا علیه السلام، توحید مفضل، مسائل على بن جعفر علیه السلام، فهرست شیخ منتجب الدین و کتاب أهلیلجه به طور کامل در متن بحار آمده اند.

علامه به جز این منابع از دیگر کتب بسیار کم استفاده کرده و در بیشتر موارد، آن کتب را در توضیح و شرح روایات استفاده نموده است.

علامه از برخى منابع ذکر شده در ابتداى کتاب اصلا استفاده نکرده مانند کتاب هاى «جمل العلم والعمل» و «المقنع» سید مرتضى و «منتقى الجمان» و بسیارى از آثار ابن طاووس (شاید علامه قصد استفاده از آن ها را داشته اما به جهت مشکلات و موانع اتمام بحار و اتمام شرح بر مجلدات آن، موفق به این کار نشده است.)


اعتبار منابع

علامه مجلسى با دقت و وسواس بسیار به اعتبار و عدم اعتبار منابع خویش مى نگریست. او در فصل دوم از مقدمه بحار بحثى مفصل در اعتبار منابع و نسخه هاى کتب آورده است. از جمله این که:

بسیارى از این کتب انتسابشان به مؤلفین بسیار مشهور است به طورى که علامه نیازى به بحث پیرامون اعتبار آن ها ندیده است. برخى کتب چون احتجاج و غررالحکم که اسناد روایات را حذف کرده اند چون روایاتشان مطابق دیگر کتب بوده معتبر دانسته شده اند.

از کتبى مانند عوالی اللآلی و تنبیه الخواطر که روایات شیعه و سنى را مخلوط کرده اند بسیار کم استفاده شده. روایات برخى کتب همچون کتاب قاضى نورالله شوشترى چون در منابع مشهورتر عینا آمده از آن منابع نقل شده است.

از کتاب هاى مصباح الشریعه و دیوان امام على علیه السلام بسیار کم نقل شده، چرا که سند ندارند و شباهت آن ها به کلام معصوم علیه السلام کم است.

علامه صحیح ترین و معتبرترین نسخه ها را در حد امکان به دست آورده، بنابر این شهادت به صحت و اعتبار مصادر مورد استفاده اش در بحار داده است. البته این به معنى قبول تمام روایات آن کتب نیست چنان که علامه نیز گاهى در «بیان» هاى خویش به ضعف برخى روایات اشاره دارد.


شرح و مستدرک کتاب

آنچنان که از سخنان علامه روشن مى شود. ایشان در ضمن تألیف بحار تصمیم به نوشتن شرحى بدیع و جامع بر بحار داشته است. همچنین قسمت «بیان» علامه در 13 مجلد از بحار بسیار کم است و روشن است که علامه فرصت نوشتن آن ها را پیدا نکرده است.

مجلسى روایاتى نیز در دست داشته که در بحار نیاورده و بنا داشته آن ها را همراه با روایات جدیدى که بدست مى آورد در کتابى مستقل به عنوان «مستدرک البحار» جمع نماید که متأسفانه اجل به او مهلت نداد.




ترجمه هاى زیادى از بحار موجود است از جمله:

    ترجمه اى توسط یکى از علماى هندوستان براى شاهزاده سلطان محمد بلند اختر
    ترجمه اى با نام «عین الیقین» از حاج شیخ محمد تقى آقا نجفى اصفهانى، متوفاى 1332 هجرى
    «کشف الأسرار» از سید اسماعیل موسوى زنجانى
    «بنادر البحار»، که ترجمه و تلخیص بحار است. از سید على نقى فیض الاسلام متوفاى 1406 هجرى. (مترجم نهج البلاغه و صحیفه سجادیه)
    ترجمه برخى قسمت هاى بحار مانند توحید مفضل توسط خود علامه

پیشنهاد سیاستمدار آمریکایی مبنی بر بمباران اتمی جهان اسلام

دشمنی با اسلام؛
پیشنهاد سیاستمدار آمریکایی مبنی بر بمباران اتمی جهان اسلام
یک سیاستمدار جمهوری‌خواه در ایالت تگزاس آمریکا با انتشار عکسی در فیس‌بوک پیشنهاد کرده است «جهان اسلام» با بمب هسته‌ای بمباران شود.

 سید میلر، کمیسر کشاورزی تگزاس آمریکا یکشنبه شب عکسی از دود قارچی شکل ناشی از انفجار بمب اتمی در فیسبوک به اشتراک گذاشت که بر روی این عکس نوشته شده است: ژاپن از 9 اوت 1945 با امریکا در صلح است. اکنون زمان آن است که با مسلمانان صلح کنیم.

 

 

در 6 اوت 1945 آمریکا یک بمب اتمی در شهر هیروشیما و سه روز بعد یک بمب اتمی دیگر در شهر ناگازاکی ژاپن فرو ریخت. در این دو انفجار بیش از 210 هزار نفر جان خود را از دست دادند. آمریکا تنها کشوری است که با دارا بودن بیش از 7 هزار بمب اتمی، از آنها استفاده کرده است.

 

 

عکسی که میلر در صفحه فیسبوک منتشر کرد صبح دوشنبه از صفحه‌اش حذف شد اما بیش از 300 اظهار نظر دریافت کرد.

 

 

وی اکنون در معرض انتقادهای شدید قرار دارد اما هنوز به خاطر گذاشتن این عکس عذرخواهی نکرده است. دفتر او نیز هنوز به درخواست‌ها برای اظهار نظر پاسخ نداده است.

 

 

تد اسمیث، سخنگوی ستاد انتخاباتی جمهوری‌خواهان که میلر این تصویر را از این صفحه به اشتراک گذاشته است، گفت: ما قصد نداریم به خاطر پست‌هایی که در صفحه فیس‌ بوک گذاشته می‌شود، غذرخواهی کنیم.

 

وی گفت: 18 نفر به حساب کاربری ستاد دسترسی دارند و من نمی‌دانم چه کسی این کار را کرده است، اما قصد هم ندارم با جادوگری بفهمم چه کسی این کار را کرده است.

 

 

منی گارسیا، معاون مدیر اجرایی شاخه حزب دموکرات در تگزاس گفت: قابل پذیرش نیست که سید میلر جمهوری‌خواه درصدد ترویج چنین لفاظی‌های منزجرکننده باشد.

 

وی افزود: امیدواریم که میلر به مردم تگزاس و مسؤولیت داشتن پست دولتی احترام بگذارد و عذرخواهی کند.

 

میلر ماه ژانویه گفته بود از ترس این که آمریکا به «کشوری مسلمان» تبدیل شود، نمی‌تواند شب‌ها بخوابد.

 

سجده ای که حضرت ابراهیم (ع) را خليلُ الله کرد

در حالات حضرت آيت الله كشميري يكي از عرفاي بزرگ وارد است که بعد از نماز سر را به سجده مي گذاشت و سه مرتبه می گفت: الحمدلله; بعد گونه راست را بر مهر می گذاشت و سه بار می گفت: شکرا لله ; و سپس گونه چپ را بر مهر نهاد و سه مرتبه می گفت: استغفر الله.


از وی سؤال شد این چه سجده ای است؟ فرمود: «حضرت ابراهیم (عليه السلام) به [یاری] این سجده خليلُ الله شد .»
 

[كتاب روح و ریحان، صفحه ۱۰۷]

سزاي شوخي با نامحرم

از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) منقول است: «مَنْ فاكَهَ بِامْرَأَهٍ لا يَمْلِكُها حُبِسَ بِكُلِّ كَلِمَهٍ كَلَّمَها فِي الدُّنيا اَلْفَ عامٍ»

هر مردي كه با زني نامحرم مزاح و شوخي لفظي كند، به كيفر هر كلمه‌اي كه در دنيا با او سخن گفته است، خداوند او را هزار سال در محشر حبس مي‌كند.

 

ابوبصير از اصحاب امام باقر(علیه السلام) مي‌گويد: من به زني تعليم قرآن مي‌كردم، روزي اندكي با او شوخي زباني كرده و جمله‌‌اي مزاح‌‌آميز گفتم. پس از مدتي حضور امام باقر(علیه السلام) شرفياب شدم به محض اينكه مرا ديد فرمود: «اي شيء قلت للمرئة»؛ ابوبصير! به آن زن چه گفتي؟

 

من از شدت شرم و حيا صورتم را پوشاندم فرمود: ديگر اين كار را تكرار نكن.

 

 

دجّال چگونه به هلاکت می رسد؟

در مورد اصل دجال اختلافات زیادی وجود دارد. دجال در لغت دَجَل به معنای روکش نمودن یک شئ است که باطن آن کم‌ارزش باشد ولی روی‌ آن زرق و برق داده یا طلاکاری کنند. بنابراین وقتی دجال را برای کسی بکار می‌برند یعنی‌ آن شخص منافق، دروغگو و فریبنده است[1] البته معانی متعددی که گاه به ده معنا می‌رسد برای این واژه ذکر شده است که به عنوان نمونه به یکی از آنها اشاره شد.

 

 

پیشینه دجال:
تاریخچه دجال به قبل از اسلام برمی‌گردد در کتاب انجیل نام دجال نیز به میان آمده است. از آیات انجیل استفاده می‌شود که دجال به معنای دروغگو و گمراه کننده است و چنین استفاده می‌شود که داستان خروج دجال و زنده بودنش در آن زمان هم در بین نصاری شایع بوده و در انتظار خروجش بوده‌اند[2] در اسلام نیز سخن از دجال به میان آمده است و روایاتی در این موضوع از فریقین وارد شده است، که روایات اهل سنت در این باب به مراتب بیشتر از روایاتی است که در منابع شیعه موجود می‌باشد و اکثر روایات شیعه نیز در این موضوع برگرفته شده از منابع حدیثی اهل سنت است.

 

مرحوم علامه سید محمد صدر در جلد سوم موسوعه ارزشمند الامام المهدی با عنوان «تاریخ الغیبه الکبری» بحث مفصلی را به بررسی دجال اختصاص داده است ایشان معتقدند که اخبار دجال مبتلا به دو اشکال جدی هستند. اول ضعف سندی. دوم دلالت بر ایجاد معجزات مضلّه که به لحاظ قوانین کلامی محال است. که خداوند سبحان قدرت خرق عادت و اظهار معجزه را به افراد گمراه و گمراه‌کننده واگذار نماید.

 

و بعضی از محققان دیگر ریشه تعریفات و توصیفاتی که در رابطه با دجال به ما رسیده است را به دو روایت برمی‌گردانند که در کتاب بحارالانوار و کتب دیگر نقل شده است که از دیدگاه علم رجال سند این دو روایت ضعیف است و نمی‌شود به این توصیفات اعتماد نمود.[3]

 

به قول بعضی از محققین بزگوار[4] روایات را اگر حمل بر معنای رمزی کنیم از کنار گذاشتن آن روایت بهتر است مخصوصاً روایات دجال که بعضی از آنها به شخص حضرت رسول(ص) می‌رسد و متعین است که بگوییم رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به یک سلسه معانی حقیقی گسترده اجتماعی با این عبارت اشاره نموده‌اند.

 

اما دیدگاه ما: از منظر ما اصل قضیه دجال به طور اجمال صحت دارد ولی تعریفات و توصیفاتی که درباره‌اش شده است، مدرک قابل اعتمادی ندارد. و این قضیه بدون تردید با افسانه‌هایی آمیخته شده است که صورت حقیقی خود را از دست داده است.

 

در مجموع می‌توان بیان نمود که دو دیدگاه راجع به دجال وجود دارد.

 

1 . دجال شخصی: که در برخی روایات توصیفاتی برای او ذکر شده است. مانند دجال مردی چاق،‌سرخ ‌رو، موی سر مجعّد، چشم راست او اعور، چشم او مانند دانه انگوری است که بر روی آب قرار دارد.[5]

و در روایت دیگر آمده است در زمان پیامبر(صلی الله علیه و آله) دجال موجود بوده است و نامش عبدالله یا صائد بن صیه است. پیامبر(صلی الله علیه و آله) و اصحابش به قصد دیدار او به خانه اش رفتند او مدعی خدائی بود عمر خواست او را به قتل برساند ولی پیامبر(صلی الله علیه و آله) مانع شدند.[6]

قابل توجه است که محمد ابن یوسف گنجی در کتاب البیان صفحه صد و هشت در این مطلب تردید کرده روایتی را نقل می‌کند که خود فرزند صائد دجال بودن خود را انکار می‌کند اشاره می‌نماید به روایتی که مسلم از قول او نقل کرده است که می‌گوید: پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: دجال فرزند ندارد و من دارم پیامبر فرمود دجال وارد بر مکه و مدینه نمی‌شود ولی من در مدینه به دنیا آمدم و اکنون می‌خواهم به مکه بروم.

 


2 . دجال نوعی و سمبلیک: علامه سیدمحمد صدر در این باره می‌فرماید: مفهوم دجال سمبل پیچیده‌ترین و خطرناک‌ترین دشمن اسلام و خداست و این در واقع توصیف نمودن و جهان‌بینی ماتریالیستی غرب است[7] و عده‌ای دیگر از بزرگان نیز دجال را نماد و سمبل می‌دانند و این نکته را نیز باید توجه داشت جدا از اینکه روایات دجال قابل اعتماد هستند یا خیر و اینکه شیعه هم مانند اهل سنت مسأله دجال را قبول دارند یا نه و با چشم‌پوشی از اینکه دجال شخصی است یا نوعی یک نظریه دیگری نیز درباره دجال وجود دارد و آن اینکه دجال را بعضی جزء اشراط الساعه و علائم قیامت شمرده‌اند اگر این احتمال پذیرفته شود پرونده بحث دجال در باب علائم ظهور بسته خواهد شد خصوصاً که بعضی روایات این برداشت را تأیید می‌نمایند از جمله روایتی از پیامبر اکرم(ص) که ده نشانه قبل از وقوع قیامت را شمارش می‌فرمایند از جمله خروج دجال که در منابع مختلف و معتبر این رایت نقل شده است.[8]

 

 

نکته بعدی: محل خروج دجال است که در روایات مکآن های مختلفی برایش نقل شده است از جمله اصفهان، خراسان، سجستان و همچنین سرنوشت دجال که عاقبت به دست چه کسی به هلاکت می‌رسد که در این باره روایات دو دیدگاه را مطرح می‌کنند بعضی قائلند که به دست حضرت عیسی و بعضی به دست حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) جهت اختصار ما در پی ذکر روایات نیستیم.

 

2. سفیانی:

درخصوص سفیانی دو دسته روایت داریم:

دسته اول اینکه: پیش از ظهور حضرت حجت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مردی از نسل ابوسفیان خروج می کند که مردی است ظاهرالصلاح و به ذکر خدا مشغول ولی پلید و فریبکار است و دولت عباسی را برای همیشه منقرض می کند و شیعیان زیادی را به قتل می رساند و از ظهور آن حضرت اطلاع می یابد لشگری برای کشتن آن حضرت می فرستد که در بیابان بین مکه و مدینه در زمین فرو می روند.

 

دسته دوم: اینکه سفیانی جنبه توصیفی داشته باشد نه شخصی یعنی در مقابل هر مرد انقلابی و مصلح راستین یک (یا چند) سفیانی قد علم خواهند کرد.

اولا اگر دجال و سفیانی مصادیقی باشند از عناوین کلی دیگر بحث تقدم و تأخیر این دو را نمی توان مطرح نمود زیرا در این صورت این عناوین در فرد خاص و زمان جداگانه ای ظهور پیدا نمی کنند تا در مقام مقایسه زمانی براییم.


دوم: اگر پذیرفتیم که دجال فرد خاصی همچون سفیانی است در روایات نقل شده اشاره ای به تقدم و تأخر این دو نسبت به یکدیگر نشده است بلکه اشاره ای به زمان ظهور و آشکار شدن آنها نیز نشده است به جز یک سری علائم و نشانه که خصوصیات هر کدام از این دو را مشخص می سازد تا این موضوعات از یکدیگر تفکیک شده و خود به تنهایی علامتی باشند برای ظهور صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف).

نکته: در مثل این روایت که از حضرت امام محمد باقر(علیه السلام) نقل می شود، که می فرمایند: "خروج سفیانی و یمانی و خراسانی (هاشمی) از نظر زمان در یک سال و در یک ماه و در یک روز خواهد بود و...[9]" اشاره به مقارنه بعضی از علائم می شود لکن از مقارنه دجال و سفیانی یا تقدم و تأخیر یکی از دیگری صحبتی به میان نیامده است.

 

سوم: این روایات راجع به دجال و سفیانی و بیشتر در مورد دجال، از یک پراکندگی و آشفتگی برخوردار است که انسان را به این آشکار شدن و ظهور زمانی و نیز به کیفیت و نحوه مواجه با این علائم به درستی، رهنمون نمی سازد بلکه فقط علامت هائی از ظهور را مشخص می کنند تا به شیعیان پیرو مکتب اهل بیت(علیه السلام) راه درست و نادرست را بنمایانند، تا در هنگام ظهور آن حضرت دچار سردرگمی و ابهام در یافتن مسیر صواب از ناصواب نگردند.

 

 

3. سید حسنی

براساس احادیث و روایات، خروج سید حسنی، ‌از نشانه‌های ظهور حضرت مهدی(ع) است.

امام صادق(علیه السلام) فرمودند: سید حسنی جوانی خوش سیماست که از سرزمین دیلم و قزوین برای نصرت و یاری آل محمد(صلی الله علیه و آله) قیام می‌نماید و با بانگی رسا و بیانی شیوا فریاد بر می‌آورد که به یاری آل محمد(صلی الله علیه و آله) برسید و از شما طلب یاری می‌کند. مردان از طالقان که شوق شدید به جهاد دارند به او پاسخ مثبت می‌دهند.[10]

 

شیخ عباس قمی(رحمه الله علیه) می‌فرماید: سید حسنی از اولاد حضرت امام حسن مجتبی(علیه السلام) است. او دعوی باطل ندارد و ادعای مهدویت یا نیابت امام زمان بودن را ندارد و مردم را به نفس خود دعوت نمی‌کند و از شیعیان مخلص ائمه اثنی عشر و تابع دین حق است و در بین مردم مطاع و بزرگ است و در گفتار و کردار موافق با شریعت حقّه خاتم الانبیاء محمد(صلی الله علیه و آله) است، در زمان او کفر و ظلم، عالم را فراگرفته است و مردم از دست ستمگران و فاسقان در اذیت و آزار به سر می‌برند. در چنین شرایطی سید حسنی برای نصرت دین استغاثه می‌کند و مردم او را اجابت نماید.[11]

 

سید حسنی، پس از دوران طولانی، زمام امور مناطقی را به دست می‌گیرد و اندکی پیش از ظهور به سوی عراق وکوفه می‌رود و از دیلم و قزوین تا کوفه زمین را از لوث وجود ظالمان پاک می‌کند و سرانجام کوفه را محل اقامت خویش قرار می‌دهد؛ مدتی در کوفه اقامت می‌نمایند و سپس «خبر ظهور مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به ایشان می‌رسد، سید با یارانش به محضر حضرت مشرف می‌شوند و از آن حضرت مطالبه دلایل امامت و موارث انبیاء را می‌نماید.

 

 

 

پی نوشت ها:

[1] . نگرش بر اخبار و علائم ظهور حضرت مهدی، علی اکبر عارف، چاپ شریعت، ص 181.

[2] . دادگستر جهان، ابراهیم امینی. ص 224، چاپ 78.

[3] . دادگستر جهان، ابراهیم امینی، ص 225، چاپ 78.

[4] . تاریخ غیبت کبری، سید محمد صدر، ترجمه افتخارزاده، ص 643.

[5] . صحیح مسلم، ج 9، باب 1094، ح 1947.

[6] . بحارالانوار، محمدباقر مجلسی، ج 52، ص 193، چاپ اسلامی.

[7] . نشانه‌های یار و چکامه انتظار، مهدی علیزاده، ص 67.

[8] . اثبات الهداه، شیخ حرعاملی، ج 7، ص 405و مختصر بصائر الدرجات، ص 202 و الغیبه طوسی، ص 426 و خصال شیخ صدوق، ج 2، ص 431.

[9] . بحارالانوار، ج 52، ص 232، روایت 96، باب 25، غیبت نعمانی، ص 255، باب 14، حدیث 13.

[10] . محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، موسسه الوفاء بیروت، ج 53، ص 15.

[11] . شیخ عباس قمی، منتهی الامال، انتشارات فراروی، 1381، ص 1317.